کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاجوشدهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
suckering 2
پاجوشدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تولید پاجوش توسط گیاه
-
واژههای مشابه
-
sucker
پاجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخهای که از جوانههای نابجای ریشه یا پاهنگ/ طوقه (crown) حاصل میشود
-
پاجوش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نهال نازک و باریکی که در پای بعضی از درختان می روید، و از آن ها برای ازدیاد درختان استفاده می کنند.
-
پاجوش
لغتنامه دهخدا
پاجوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) شاخهای فرعی که از بن درخت روید متصل به ریشه . || شاخهائی که پس از کف بُر کردن درختی روید. نوچه . شکیر. فسیل ؛ پاجوش خرما.
-
پاجوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pājuš شاخۀ باریکی که از پای درخت میروید و چسبیده به ریشۀ درخت است و میتوان آن را از ریشۀ اصلی جدا کرد و در جای دیگر کاشت. Δ گاه آن را در زمین میخوابانند و قسمت پایین آن را زیر خاک میکنند تا ریشه بدواند و سال بعد درمیآورن...
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَ ] (ع ص ) رجل دهی ؛ مرد زیرک و تیزفهم . ج ، دُهاة و دهون . (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَ هی ی ] (ع ص ) عاقل .ج ، ادهیة و دُهَواء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَهَْ ی ْ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زیرک وتیزهوش گفتن کسی را و منسوب کردن به زیرکی و یا عیب و نقص کردن یا عاهت و بلا رسانیدن به کسی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن به کسی دواهی . (منتهی الار...
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَهَْ ی ْ ](ع اِمص ) زیرکی و کاردانی و تیزی ذهن و جودت رأی وجودت فهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دِ ] (حامص ) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع فعل دادن (= ده + ی ) و همیشه به صورت ترکیب بکار رود: فرماندهی . ناندهی . روزی دهی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دادن شود.
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده . || قروی . روستایی . دهقان . ده نشین . (یادداشت مؤلف ) : چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی . ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 490).در آن ده که طالع نمودش بهی دهی را ببخشید فرماندهی . ...
-
suckering 1
پاجوشبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] برداشتن پاجوش از گیاهانی که تولیدکنندۀ پاجوشاند
-
glazing
لعابدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] نشاندن لعاب بر روی سرامیکافزار (ceramic ware)
-
signalling 1
نشانکدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] استفاده از نشانکها/ سیگنالها برای برقراری و واپایش ارتباطات متـ . سیگنالدهی