کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاجوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاجوش
/pājuš/
معنی
شاخۀ باریکی که از پای درخت میروید و چسبیده به ریشۀ درخت است و میتوان آن را از ریشۀ اصلی جدا کرد و در جای دیگر کاشت. Δ گاه آن را در زمین میخوابانند و قسمت پایین آن را زیر خاک میکنند تا ریشه بدواند و سال بعد درمیآورند و در جای دیگر میکارند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
offshoot, underbrush
-
جستوجوی دقیق
-
sucker
پاجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخهای که از جوانههای نابجای ریشه یا پاهنگ/ طوقه (crown) حاصل میشود
-
پاجوش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نهال نازک و باریکی که در پای بعضی از درختان می روید، و از آن ها برای ازدیاد درختان استفاده می کنند.
-
پاجوش
لغتنامه دهخدا
پاجوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) شاخهای فرعی که از بن درخت روید متصل به ریشه . || شاخهائی که پس از کف بُر کردن درختی روید. نوچه . شکیر. فسیل ؛ پاجوش خرما.
-
پاجوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pājuš شاخۀ باریکی که از پای درخت میروید و چسبیده به ریشۀ درخت است و میتوان آن را از ریشۀ اصلی جدا کرد و در جای دیگر کاشت. Δ گاه آن را در زمین میخوابانند و قسمت پایین آن را زیر خاک میکنند تا ریشه بدواند و سال بعد درمیآورن...
-
واژههای مشابه
-
suckering 1
پاجوشبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] برداشتن پاجوش از گیاهانی که تولیدکنندۀ پاجوشاند
-
suckering 2
پاجوشدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] تولید پاجوش توسط گیاه
-
جستوجو در متن
-
کوله جوش
لهجه و گویش بختیاری
kula-juš 1. پاجوش درخت؛ 2. شاخهاىکه بشکند و از محل شکستگى مجددا ترمیم شود.
-
استبتال
لغتنامه دهخدا
استبتال . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) استبتال فسیله ؛ جدا و مستغنی شدن پاجوش و نهال از درخت اصل . (از منتهی الارب ).
-
پای جوش
لغتنامه دهخدا
پای جوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) پاجوش . شولان و شاخ تر که از ریشه ٔ درختی روید.
-
فرهانج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فرهنج، فرنج› [قدیمی] farhānaj ۱. شاخۀ پاجوش درخت که آن را در زمین میخواباندند و قسمت پایین آن را زیر خاک میکردند تا ریشه بدواند.۲. شاخۀ تاک که در زیرِ زمین میکردند و سر آن را از جای دیگر بیرون میآوردند.
-
کتل
لغتنامه دهخدا
کتل . [ ک َ ت َ ] (اِ) در تداول باغبانان ، جوانه ای که از پای درختان میروید نزدیک یا محاذی زمین بی ریشه اما پاجوش آن باشد که از پای درخت برآید از زیر زمین و ریشه نیز دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
درخت بچه
لغتنامه دهخدا
درخت بچه . [ دِ رَ ب َ چ َ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) پاجوش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چون خواهند که درخت شاه بلوط را بکارند درخت بچگان که بروید برکشند و بازنشانند. (فلاحت نامه ).
-
دمید
لغتنامه دهخدا
دمید. [ دَ ] (ن مف مرخم ) دمیده . || (اِ) پاجوش نخل ، یعنی بچه که از بن خرمابن روید و آن را جدا کرده به جای دیگر غرس کنند، و این چنین بچه بارور است برخلاف نهالی که از تخم روید. (یادداشت مؤلف ).