کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاتک
معنی
(تَ) (اِ.) حمله ای در پاسخ به حملة دشمن ، ضد حمله .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
تدافع، دفاع، ضدحمله ≠ تک
دیکشنری
counterattack
-
جستوجوی دقیق
-
پاتک
واژگان مترادف و متضاد
تدافع، دفاع، ضدحمله ≠ تک
-
پاتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) حمله ای در پاسخ به حملة دشمن ، ضد حمله .
-
جستوجو در متن
-
active defense
پدافند عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیات آفندی و عملیات محدود و پاتک برای جلوگیری از حملات دشمن
-
پِتُخْ
لهجه و گویش گنابادی
petokh در گویش گنابادی یعنی حمله ، هجوم ، تهاجم ، پاتَکْ
-
سورن
واژگان مترادف و متضاد
آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق ≠ پاتک، پدافند، دفاع
-
تدافع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاتک، پدافند، دفاع، دفع ۲. پسزنی، دفعسازی ۳. پدافند کردن، دفاع کردن ≠ تهاجم، حمله
-
mobile defense
پدافند متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] پدافندی که در آن به نیروی دشمن اجازه داده میشود پیشروی کند و وارد منطقهای شود که امکان انجام پاتک و بهکارگیری نیروهای ضربت متحرک وجود داشته باشد
-
حمله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاختن، تعرض کردن، تهاجم آوردن، یورش بردن، شبیخون زدن، تک کردن ≠ پاتک کردن ۲. تقبیح کردن، پرخاش کردن، پریدن، سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن، انتقاد کردن
-
تاخت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تک، تهاجم، حمله، مسابقه، هجوم، یورش ≠ پاتک، ضدحمله ۲. خیز، دویدن، دو ۳. مبادله، معاوضه، تعویض ≠ معامله
-
تک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ≠ جفت، زوج ۲. عزب، مجرد ۳. تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ≠ پاتک، دفاع ۴. دو، دویدن ۵. بینظیر، بیمثل، بیهمال، بیمانند، فرید، وحید ۶. ته، قعر ۷. اندک، قلیل، کم
-
تک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) tak ۱. [مقابلِ پاتک] (نظامی) حمله.۲. = تگ〈 تکوپو: = تکاپو ◻︎ هزار گونه غم از هر سوییست دامنگیر / هنوز در تکوپوی غم دگر میگشت (سعدی۲: ۶۰۸).〈 تکوتاز: دو و تاخت؛ به هر سو تاختن و دویدن.〈 تکودو: = تکاپو
-
ورمزیار
واژهنامه آزاد
ورمزیار نام ایلی است که به شجاعت ودلیری شهره بوده و بمنظور صیانت وپاسداری از مرزهای آنزمان مملکت درمقابل حمله عثمانی ها وروسیه تزار درمرز میان این دوکشوردرمنطقه ای بنام دره شام واقع در شهرستان جلفا ساکن گردیده اند.این ایل متشکل از ۲۸طایفه است .بیشترن...
-
مانی
لغتنامه دهخدا
مانی . (اِخ ) نام نقاشی بوده مشهوردر زمان اردشیر و بعضی گویند در زمان بهرام شاه بودو بعد از عیسی علیه السلام ظاهر شد و دعوی پیغمبری کرد، و بهرام شاه بن هرمز شاه او را به قتل آورد. (برهان ). نام نقاشی است مشهور. ولادت او به بابل در دهی موسوم به مردینو...