کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاتنگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاتنگان
لغتنامه دهخدا
پاتنگان . [ ت ِ ] (اِ) بادنجان . باذنجان : ریش چون بوگانا سبلت چون سوهاناسر بینیش چو بورانی پاتنگانا. ابوالعباس .سر و تن چون سر و تن پنگان از درون چون برون پاتنگان . سنائی .و رجوع به بادنجان شود.
-
جستوجو در متن
-
پادنگان
لغتنامه دهخدا
پادنگان . [ دِ ] (اِ) پاتنگان . باتنگان . بادنجان . بادنجانه . حَدَق .
-
باتنگان
لغتنامه دهخدا
باتنگان . [ ت ِ ] (اِ) بادنجان بود، بوشکور گوید : سروبُن چون سر و بُن پنگان اندرون چون برون باتنگان . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 397).حبیب کاسنی ای کاسه ٔ سرت پنگان که عاشق کله کون شدی چون باتنگان . سوزنی .رجوع به پاتنگان در همین لغت نامه شود.بادنجان . (ا...
-
گ
لغتنامه دهخدا
گ . (حرف ) گاف یا کاف غیرصریحه که عرب آن را قاف معقوده گوید و در یمن آن را تلفظ کنند چون فارسی زبانان . حرف بیست و ششم از الفبای فارسی است . این حرف در الفبای عربی نیست و در حساب جمل آن را = ک (بیست ) گیرند. و آواز آن میان جیم و کاف است . عبدالرشید ت...