کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاتال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاتال
معنی
(ص .) (عا.) پیر، ناتوان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاتال
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) پیر، ناتوان .
-
واژههای مشابه
-
پاتال، پاتیل
لهجه و گویش تهرانی
پیر و سالخورده
-
پیر و پاتال
لغتنامه دهخدا
پیر و پاتال . [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پیرپاتال . پیرپتال .
-
پفتال، پاتال، پاتیل
لهجه و گویش تهرانی
معیوب، خرفت،خنگ
-
پیر و پاتال
فرهنگ گنجواژه
پیر و پاتیل، پیرو پفتال، فرتوت.
-
جستوجو در متن
-
پیرپتال
لغتنامه دهخدا
پیرپتال . [ پی پ َ ] (اِ مرکب ) پیرپاتال . پیر و پاتال .
-
پیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. جاافتاده، سالخورده، سالدیده، سالمند، کهنسال، مسن، معمر ۲. پاتال، فرتوت، ناتوان ۳. ابدال، اوتاد، خضر، شیخ، قدیس، قطب، مراد، مرشد ۴. پیشوا، قاید ≠ برنا، جوان ۵. مرید