کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پات
/pāt/
معنی
اورنگ؛ تخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اورنگ، پاد، تخت، سریر
۲. مات
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اورنگ، پاد، تخت، سریر ۲. مات
-
پات
لغتنامه دهخدا
پات . (اِ) اورنگ . سریر. تخت . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان ). || نوعی از زیان و باختن در شطرنج از قبیل لات و مات . نماندن بهره برای حریف شطرنج و بازنده شدن او.
-
پات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاد› pāt اورنگ؛ تخت.
-
واژههای مشابه
-
ارگ پات
لغتنامه دهخدا
ارگ پات . [ اَ ت َ ] (پارسی باستان ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ارگبد. ارگبذ. کوتوال . دژبان . رئیس ارگ . و این شغلی بود مهم که شاهان هخامنشی به اشخاص معتمد تفویض میکردند. (ایران باستان ص 1469 و 1481).
-
پانی پات
لغتنامه دهخدا
پانی پات . (اِخ ) شهری بر ساحل رود جمنه در ایالت دهلی و مردم آن بیش از دوثلث مسلمان میباشند. مجموع اهالی آنجا 25000 تن است و این شهرمیدان محاربات عدیده بوده است و آنرا سور و حصاریست و چارسوئی بزرگ و صنایع و تجارت نافق و رایج دارد.
-
ده کوه پات
لغتنامه دهخدا
ده کوه پات . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 11هزارگزی باختر قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 100 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
لات و پات
لغتنامه دهخدا
لات وپات . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت بی چیز و فقیر. لات و لوت . || بتمامه باز. لات ِ لات .- درها را لات و پات گذاشتن ؛درهائی را که بایستی بست همه را بازگذاشتن .- لات و پات کردن درها را ؛ گشادن همه ٔ آنها را آنگاه که بستن آنها لازم است .
-
لات و پات
فرهنگ گنجواژه
1ـ بسیار فقیر،لات 2ـ باز بودن در
-
جستوجو در متن
-
stalemate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استالامات، بن بست، پات، پات کردن یا شدن
-
stalemates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استالامات، بن بست، پات، پات کردن یا شدن
-
in spades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در پات ها
-
patt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پات
-
stalemating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپدید شدن، پات کردن یا شدن