کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابرهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پابرهنه
/pābere(a)hne/
معنی
۱. کسی که کفش و جوراب در پا ندارد: ◻︎ شه چو عجز آن حکیمان را بدید / پابرهنه جانب مسجد دوید (مولوی: ۳۷).
۲. (اسم، صفت) [مجاز] بیچیز؛ تهیدست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برهنهپا، بیکفش، پاپتی
۲. بیچیز، بینوا، تهیدست، ندار، یکلاقبا
۳. بیسروپا، پست
دیکشنری
barefoot, barefooted
-
جستوجوی دقیق
-
پابرهنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. برهنهپا، بیکفش، پاپتی ۲. بیچیز، بینوا، تهیدست، ندار، یکلاقبا ۳. بیسروپا، پست
-
پابرهنه
فرهنگ فارسی معین
(بِ رِ نِ) (ص مر.) 1 - بی کفش . 2 - تهیدست ، بی چیز.
-
پابرهنه
لغتنامه دهخدا
پابرهنه . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ] (ص مرکب ) حافی . حافیه . تهی پا. بی کفش : عاقل بکنار آب تا پل می جست دیوانه ٔ پابرهنه از آب گذشت .؟|| تهیدست . مفلس . احفاء؛ پابرهنه گردانیدن .
-
پابرهنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pābere(a)hne ۱. کسی که کفش و جوراب در پا ندارد: ◻︎ شه چو عجز آن حکیمان را بدید / پابرهنه جانب مسجد دوید (مولوی: ۳۷).۲. (اسم، صفت) [مجاز] بیچیز؛ تهیدست.
-
پابرهنه
دیکشنری فارسی به عربی
حافي
-
جستوجو در متن
-
banderoling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه
-
porulous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه
-
bandoliered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه
-
barefoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه
-
حافي
دیکشنری عربی به فارسی
پابرهنه
-
harborful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه
-
پابنَره
لهجه و گویش تهرانی
پابرهنه
-
barefooted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابرهنه، مجرد
-
spotted owl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جغد پابرهنه