کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابرجایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پابرجایی
معنی
(بَ) (حامص .) ثبات ، پایداری .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
استقامت، استواری، ثبات ≠ سستی
دیکشنری
abidance, stability
-
جستوجوی دقیق
-
پابرجایی
واژگان مترادف و متضاد
استقامت، استواری، ثبات ≠ سستی
-
anchorage 1
پابرجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] قرار گرفتن گیاه در خاک بهگونهایکه بتواند در برابر عواملی مانند باد مقاومت کند
-
پابرجایی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (حامص .) ثبات ، پایداری .
-
جستوجو در متن
-
رسوخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاثیر، رخنه، نفوذ ۲. استواری، پابرجایی
-
ثبات
واژگان مترادف و متضاد
آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار ≠ ناپایداری
-
ثبوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. استقرار، پابرجایی، استواری ۲. پایداری، دوام ۳. اثبات، تایید، تحقق
-
مَقَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
محل قيام - محل ایستادن - محل ثبوت و پابرجايي هر چيز( به همين جهت محل اقامت را نيز مقام گفتهاند . )
-
رسوخ
لغتنامه دهخدا
رسوخ . [ رُ ] (ع اِمص ) استواری و پابرجا بودن . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). سنوخ . (یادداشت مؤلف ). استواری . پابرجایی . ثبات . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ) : رسوخ پیدا کرد بنیادش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). آن واقعه سبب رسوخ محبت ج...
-
عقار
لغتنامه دهخدا
عقار. [ ع َ ](ع اِ) زمین و آب و مانند آن . (منتهی الارب ). زمین . (دهار) (از اقرب الموارد). آب و زمین و زراعت و اراضی و ملک و قریه و خزائن . (آنندراج ). زمین و آب و درخت . (مهذب الاسماء). زمین و درخت و کالا، از این رو شامل منقول نیز می باشد. (از کشاف...
-
ملازمت
لغتنامه دهخدا
ملازمت . [ م ُ زَ / زِ م َ ] (از ع ، مص ) پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، اشتغال ومواظبت و پیوسته بودن در کار و ثبات قدم و پابرجایی . (ناظم الاطباء). ملازمة. لازم گرفتن . جدا نشدن . منفک نشدن : به ملازمت آن سیرت نصیب دنیا ه...