کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابرجای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پابرجای
لغتنامه دهخدا
پابرجای . [ ب َ ] (ص مرکب ) ثابت . ثابت قدم . راسخ . پایدار. پادار. استوار. ثبت : ظلم ازو لرزان چو رایت روز بادرایتش چون کوه پابرجای باد. خاقانی .و رجوع به پابرجا شود.- پابرجای کردن ؛ ثابت کردن .
-
پابرجای
دیکشنری فارسی به عربی
صامد
-
جستوجو در متن
-
صامد
دیکشنری عربی به فارسی
ثابت قدم , استوار , پابرجاي , خيره
-
توطد
لغتنامه دهخدا
توطد. [ ت َ وَطْ طُ ] (ع مص ) بایستادن . (زوزنی ). استوار و پابرجای شدن و گرانسنگ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
موطود
لغتنامه دهخدا
موطود. [ م َ ] (ع ص ) ثابت و استوار کرده شده و پابرجای شده و گرانسنگ گشته . (ناظم الاطباء). پای برجا کرده شده و استوار گردانیده شده . (از منتهی الارب ). استوار و گرانسنگ ساخته شده . (آنندراج ).
-
لتوب
لغتنامه دهخدا
لتوب . [ ل ُ ] (ع مص ) لتب . استوار و پابرجای بودن . (منتهی الارب ). ایستادن . (تاج المصادر). || برچفسیدن . || لازم گرفتن . || نیزه زدن . (منتهی الارب ).
-
موطد
لغتنامه دهخدا
موطد. [ م ُ وَطْ طَ ] (ع ص ) ثابت . (منتهی الارب ). پابرجای و استوار و ثابت که یکی در پی دیگری باشد. (ناظم الاطباء). استوار کرده شده و گران سنگ . (آنندراج ) : بساط امن و امان موطد. (جامعالتواریخ رشیدی ).
-
لتب
لغتنامه دهخدا
لتب . [ ل َ ](ع مص ) لتوب . استوار و پابرجای بودن . (منتهی الارب ).ایستادن . (تاج المصادر). || لازم گرفتن . || نیزه زدن . (منتهی الارب ). کارد بر سینه ٔ شتر زدن . (تاج المصادر). || بستن . || جامه پوشیدن . (منتهی الارب ). پوشیدن . (تاج المصادر). || جل...
-
رسوخ
لغتنامه دهخدا
رسوخ . [ رُ ] (ع مص ) ثابت و پابرجا شدن چیزی در جای خود مانند ثابت شدن مرکب در کاغذ و دانش در قلب ، و فلان راسخ در علم است یعنی از ثابت و استوارشدگان در آنست . (از اقرب الموارد). ثابت و استوار و پابرجای شدن : رسخ رسوخاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالمل»بن علی مکنی به ابوالقاسم حاکمی طوسی . وی از شاگردان امام الحرمین و مردی اهل تقوی و ورع بود و در فقه مهارتی بسزا داشت . وی همدرس غزالی و از دوستان مخلص و وفادار او بود و غزالی او را محترم و بزرگ میداشت .مولد وی ظاهر...
-
رصین
لغتنامه دهخدا
رصین . [ رَ ] (ع ص ) محکم . (قاموس کتاب مقدس ). محکم و برجای . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). محکم و استوار و پابرجای . (یادداشت مؤلف ). || جزیل . استوار. مقابل رکیک : کلام رصین . (فرهنگ فارسی معین ). استوار (در سخن ). (از منتهی الارب ) (از ناظم ...
-
کاتوره
لغتنامه دهخدا
کاتوره . [ رَ / رِ ] (ص ) سرگشته . (لغت فرس نسخه ٔ خطی متعلق به مرحوم اقبال ) (صحاح الفرس ) (معیار جمالی ) (اوبهی ) (برهان ) . شیفته سار. حیران . سرگردان بود همچون آسیمه . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : آن بلبل کاتوره ٔبرجسته ز مطموره چون دسته ٔ طنبو...
-
داود الظاهری
لغتنامه دهخدا
داود الظاهری . [وو دُظْ ظا هَِ ری ی ] (اِخ ) ابن علی بن خلف اصفهانی مکنی به ابوسلیمان از مشاهیر علماء اتقیاست نیاکانش از اصفهانند اما در کوفه به سال 202 هَ . ق . بزاده است و به سال 270 در بغداد درگذشته و از جانبداران استوار و پابرجای امام شافعی بوده ...
-
اثبات
لغتنامه دهخدا
اثبات . [ اِ ] (ع مص ) نیک شناختن کسی را و برجای داشتن او را. (منتهی الارب ). || بجای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) : حل ّ و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی ). || دور نشدن بیماری ازکسی : اثبته السقم . || قرار دادن . (منتهی الارب ). || درست...