کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاانداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاانداز
/pā'andāz/
معنی
۱. آنچه زیر پا بیندازند.
۲. فرشی که در درگاه اتاق بیندازند؛ پادری.
۳. پیشکش و هدیهای که پیش پای کسی بگذارند.
۴. (اسم، صفت فاعلی) [عامیانه، مجاز] کسی که برای دیگران بساط قمار فراهم کند یا واسطۀ عمل منافی عفت بشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فرش
۲. جاکش، دلالمحبت، دلاله، قواد، لحافکش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاانداز
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرش ۲. جاکش، دلالمحبت، دلاله، قواد، لحافکش
-
پاانداز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِمر.) 1 - فرشی که در ورودی درِ اتاق بیندازند. 2 - آن چه که زیر پا بیندازند. 3 - (عا.) دلال محبت . 4 - آن چه که در پای عروس و داماد ریزند.
-
پاانداز
لغتنامه دهخدا
پاانداز. [ اَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) فرشی که در سوی دَرِ ورود اطاق افکنند. || آنچه در پای عروس یا داماد ریزند از زر یا جامه ها و جز آن . || آنچه در گاه ورود عروس بخانه ٔ شوی در بیرون خانه از اسب و ملک پیش کشند. || (نف مرکب ) قواد. زنی که بساط طرب و...
-
پاانداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pā'andāz ۱. آنچه زیر پا بیندازند.۲. فرشی که در درگاه اتاق بیندازند؛ پادری.۳. پیشکش و هدیهای که پیش پای کسی بگذارند.۴. (اسم، صفت فاعلی) [عامیانه، مجاز] کسی که برای دیگران بساط قمار فراهم کند یا واسطۀ عمل منافی عفت بشود.
-
واژههای مشابه
-
پیش باز و پاانداز
لهجه و گویش تهرانی
گوسفند سر بریدن جلوی پای عروس و بردن به حجله خانه
-
واژههای همآوا
-
پا انداز
واژهنامه آزاد
قَوّاد.
-
جستوجو در متن
-
جاکش
واژگان مترادف و متضاد
پاانداز، دیوث، قرمساق، قواد
-
قواد
واژگان مترادف و متضاد
پاانداز، جاکش، دیوث، قلتبان، کشخان، لحافکش
-
لحافکش
واژگان مترادف و متضاد
پاانداز، جاانداز، جاکش، دیوث، قرمساق، قواد
-
قواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qavvād واسطه و دلال عمل منافی عفت؛ پاانداز.
-
جاپیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) جاکش ، دلال محبت ، پاانداز.
-
زن بر
فرهنگ فارسی معین
(زَ بَ) (ص .) دلال محبت ، پاانداز.