کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاافزار
/pā'afzār/
معنی
کفش؛ پاپوش؛ پایدان: ◻︎ با تو رضوان نهاده پیش بهشت / چند کرت عصا و پاافزار (انوری: ۱۸۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارسی، پاچپله، پایپوش، کفش، گیوه، ملکی، موزه
دیکشنری
shoe
-
جستوجوی دقیق
-
پاافزار
واژگان مترادف و متضاد
ارسی، پاچپله، پایپوش، کفش، گیوه، ملکی، موزه
-
پاافزار
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.) کفش ؛ پاپوش .
-
پاافزار
لغتنامه دهخدا
پاافزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) پاپوش . کفش . خف . پافزار. پااَوزار.
-
پاافزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایافزار، پافزار، پااوزار، پایزار، پوزار› [قدیمی] pā'afzār کفش؛ پاپوش؛ پایدان: ◻︎ با تو رضوان نهاده پیش بهشت / چند کرت عصا و پاافزار (انوری: ۱۸۳).
-
جستوجو در متن
-
پایدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāydān = پاافزار
-
پایزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāyzār = پاافزار
-
پااوزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāo[w]zār = پاافزار
-
پافزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāfazār = پاافزار
-
چپچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چچله› [قدیمی] čapčel کفش؛ پاپوش؛ پاافزار.
-
پای موزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāymuze ۱. = پاافزار۲. چکمه.
-
کفش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kafš] kafš پوششی برای محافظت از پا؛ پاپوش؛ پاافزار.
-
باشماق
لغتنامه دهخدا
باشماق . (ترکی ، اِ) کفش . پاافزار.
-
پااوزار
لغتنامه دهخدا
پااوزار. [ اَ / اُو ] (اِ مرکب ) رجوع به پاافزار شود.
-
لکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لخا، لالکا›[قدیمی] lakā ۱. کفش؛ پاافزار.۲. تیماج؛ ساختیان.۳. چارق.