کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُقْسِمُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يُقْسِمُ
فرهنگ واژگان قرآن
سوگند می خورد
-
جستوجو در متن
-
خالع
لغتنامه دهخدا
خالع. [ ل ِ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن جعفربن محمدبن حسین رافقی معروف به خالع.بعضی نسب او را به معاویةبن ابوسفیان میرسانند. وی از بزرگان علم نحو و لغت و ادب عرب بود. از ابوعلی فارسی و ابوالحسن سیرافی و جز این دو کسب علم کرد. وفاتش به سال 388 هَ . ق . ات...
-
بیدخت
لغتنامه دهخدا
بیدخت . [ دُ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است . (برهان ). ستاره ٔ زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. (جهانگیری ). ستاره ٔ زهره . (رشیدی ). ستاره ای است در آسمان سوم که او را ناهید نیز گویند و منجمان سعد اصغر خوانند و بتا...
-
حجب
لغتنامه دهخدا
حجب . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (دهار). منع. حجاب . حجابت . در پرده کردن . پوشیدن : حجب این خورشید هم نور رب است بی نصیب از وی خفاش است و شب است . مولوی . || بازداشتن از درآمدن . (منتهی الارب ). کم کردن حصه ٔ وارث یا محر...
-
مینو
لغتنامه دهخدا
مینو. (اِ) آسمان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). عالم علوی . (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ). مقابل گیتی که عالم سفلی است . (آنندراج ). چرخ . (آنندراج ). فلک . (غیاث ) : اگر نواختری دادت به مینوابی مه ، اختران باشد نه نیکو. فخرالدین ...
-
ظل
لغتنامه دهخدا
ظل . [ ظِل ل ] (ع اِ) سایه . فی ٔ. مقابل ضِخ ّ و آفتاب و برخی گفته اند ظل سایه ٔ اول روز است و فی ٔ سایه ٔ آخر روز. || پناه . کنف . ج ، ظِلال ، ظُلول ، اظلال ، اَظِلّة. (متن اللغة) : در ظل فتح یابد عالم لباس امن چون شد برهنه چهره ٔ خورشیدوار تیغ. مسع...
-
ضوء
لغتنامه دهخدا
ضوء. [ ض َوْءْ ] (ع اِ) روشنائی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). پرتو. (زمخشری ). روشنی . نور. سنا. شید. فروغ . روشنی آفتاب . (غیاث ). ضواء. (منتهی الارب ). ضیاء. ج ، اَضواء. (مهذب الاسماء) : در رزم همچو شیر همیدون همه دلی در بزم همچو شمس همید...
-
اسکندر افرودیسی
لغتنامه دهخدا
اسکندر افرودیسی . [ اِ ک َ دَ رِ اَ ] (اِخ ) ابن الندیم گوید او به روزگار ملوک الطوائف میزیست پس از اسکندر.و او جالینوس را دریافته و میان جالینوس و اسکندر مشاغبات و مخاصماتی رفته است . ابوزکریا یحیی بن عدی گوید من شرح اسکندر را بر کتاب سماع (سماع طبی...
-
جناس
لغتنامه دهخدا
جناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی ومعناً مختلف باشند و آن دارای انواعی است . جناس نزداهل بدیع از محسنات لفظیه بشمار رود و آن...
-
ارث
لغتنامه دهخدا
ارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعیف زده . (کلیله و دمنه ). || (اِ) آنچه از مال مرده به وارث رسد. مرده ریگ . مردریگ . مرده ری...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فارس بن زکریا اللغوی . ابن جوزی گوید احمدبن زکریا ابن فارس به سال سیصد و شصت و نه درگذشت ، و دو روز پیش از مرگ این قطعه بگفت :یارب ان ذنوبی قد احطت بهاعلما و بی و باعلانی و اسراری انا الموحد لکنی المقربهافهب ذنوبی لتوحیدی ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شریف آن تصنیف منیف در السنه ٔ علماء دائر است ومضامین اعجازآئینش در صحف مناقب ائمه ٔ دین سائر،...