کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُعْرَفُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يُعْرَفُ
فرهنگ واژگان قرآن
شناخته مي شود
-
جستوجو در متن
-
حدیث مفضل
لغتنامه دهخدا
حدیث مفضل . [ ح َ ث ِ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) حدیثی معروف است که چنین آغاز شود: «بم یعرف الناجی ؟...» و آنرا شرحها نوشته اند.
-
غاز
لغتنامه دهخدا
غاز. (معرب ، اِ) معرب گاز (فرانسوی ). جوهر هوائی قابل الانضغاط و سیال یعرف بزیت الغاز، افرنجیة معناهاروح . ج ، غازات . (اقرب الموارد). رجوع به گاز شود.
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش َ ] (معرّب ، اِ) معرب چتر : والسلطان هنالک یعرف بالشتر الذی یرفع فوق رأسه و هوالذی یسمی بدیار مصر، القبة و الطیر. (ابن بطوطة).
-
اشکریة
لغتنامه دهخدا
اشکریة. [ اِ ک َ ی َ ] (معرب ، اِ) (ازاسپانیولی اسکریا ) ماده ٔزجاجی که در کف فلزات مذاب یافت میشود. کف . خبث . زبد. و یعرف بالاشکریة خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25).
-
اشکوریة
لغتنامه دهخدا
اشکوریة. [ اِ ک َ ی َ ] (مرب ، اِ) ماده ٔ زجاجی که در سطح فلزات مذاب یافت میشود. کف : و یعرف بالاشکوریة خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25).
-
حظیة
لغتنامه دهخدا
حظیة. [ ح ُ ظَی ْ ی َ ] (ع اِ) تیر کوتاه بی پیکان . (منتهی الارب ). تیر کوتاه بقدر یک ذراع بدون پیکان . (از اقرب الموارد).- امثال :احدی حظیات لقمان ؛ یضرت لمن یعرف بالشراره ثم جأت منه صالحة. (منتهی الارب ).
-
ذولعوة
لغتنامه دهخدا
ذولعوة. [ ل َع ْ وَ ] (اِخ ) پادشاهی از پادشاهان حمیر. و نیز نام مردی . (منتهی الارب ). و در تاج العروس ذیل لعوة آمده است : اللعوة السواد حول حملة الثدی و به سمی ذولعوة. نقله الجوهری عن الفراء... و ذولعوة قیل من اقیال حمیر للعوة کانت فی ثدیه و ایضاً ...
-
قصیر عطیة
لغتنامه دهخدا
قصیر عطیة. [ ق ُ ص َ رُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) نام جایی است در اندلس . مؤلف حلل سندسیة درباره ٔ سعیدبن عیسی رعینی ملقب به قصیری گوید: یعرف بالقصیری لولادته بقصیر عطیة... و رحل الی قرطبه ... (الحلل السندسیه ج 2 ص 37). رجوع به قصیر شود.
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م َ ] (اِخ ) ظاهراًمرو باشد یعنی شهر معروف خراسان و این جز مرغی است که فردوسی با دنبر و مای می آورد که ظاهراً در هندوستان است . دلیل دیگری که مرغ همان مرو است اینکه مرغاب نام رودی است که از پهلوی مرو می گذرد و آن را «مرو رود» هم می گویند. پس ...
-
مشمشی
لغتنامه دهخدا
مشمشی . [ م ِ م ِ ] (ص نسبی ) مانند مشمش . همچون مشمش به لون . به رنگ مشمش : ان المختار منه هو المشبع الصفرة المقارب بالتشبه بالجلنار من الاحمر و بعده المشمشی . (الجماهر بیرونی ص 74). و هناک معدن یعرف بناونولون جوهره مشمشی . (الجماهر بیرونی ص 86). و ...
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن بلال البصری الاعمی محدث است . صاحب لسان المیزان گوید «لا یعرف » و همو گوید که قواریری حدیثی منکر از او روایت کرده . و بخاری در باب وی گوید: «لایتابع» ولی ابن جهان او را در زمره ٔ ثقات آرد. رجوع به لسان المیزان ، ج 2 ...
-
نیریزی
لغتنامه دهخدا
نیریزی . [ ن َ ] (اِخ ) فضل بن حاتم نیریزی ، مکنی به ابوالعباس . از منجمان قرن چهارم و از مقربان المعتضد باﷲ عباسی است . کتاب احداث الجو را برای خلیفه تألیف کرده است . نیز او راست : رسالة فی سمت القبلة، شرح کتاب اقلیدس ، معرفةالادب یعرف بها ابعادالا...
-
جزایرالحمام
لغتنامه دهخدا
جزایرالحمام .[ ج َ ی ِ رُل ْ ؟ ] (اِخ ) نام جزایری است که محاذی بابرالغرب قرار دارد و فاصله ٔ آن تا اسکندریه چهارصد میل است . ابن جبیر در وقتی که از راه دریا از جزیرة اقریطس (کرت ) به مصر میرود گوید: ظهر لنا البر الکبیر المتصل بالاسکندریة المعروف ببر...