کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُدْرِکْهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يُدْرِکْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
به او مي رسد(آن چيزي که در پي او بوده .جزمش به دليل شرط شدن براي بعد از خود مي باشد)
-
جستوجو در متن
-
ذوالحلم
لغتنامه دهخدا
ذوالحلم . [ذُل ْ ح ِ ] (اِخ ) لقب عامربن ظَرِب العدوانی است . واو اوّل کس است که در امر خُنثی گفت نگاه کنند تا به کدام از دو مخرج بول راند و حکم به ذکور یا اناث بودن از آن روی کنند فجری به الحکم فی الأسلام . و هم اوست که بدختر خویش گفت هرگاه حکمی من...
-
نادیدنی
لغتنامه دهخدا
نادیدنی . [ دی دَ ] (ص لیاقت ) غیرمرئی . ناپدید. چیز دیده نشده . خارج از نظر.هر چیزی که نمیتوان آن را دید. (ناظم الاطباء). مالا یدرکه الابصار؛ چیزی که دیدنش ممکن نیست : چنین گفت با کید کان چار چیزکه کس را به گیتی نبوده ست نیزهمی شاه خواهد که داندکه چ...
-
ظلمت
لغتنامه دهخدا
ظلمت . [ ظُ م َ ] (ع اِ) ظُلمة. تاریکی . ظلماء. دجی . تیرگی . مقابل روشنا و روشنائی : شبی دیرند ظلمت را مهیاچو نابینا در او، دو چشم بینا. رودکی .کجا نور و ظلمت بدو اندر است ز هر گوهری گوهرش برتر است . فردوسی .از ظلمت قلعتی بدان تاری ... روشن گردانید....
-
ابوالصلت
لغتنامه دهخدا
ابوالصلت . [ اَ بُص ْ ص َ ] (اِخ ) امیّةبن عبدالعزیزبن ابوالصلت اندلسی دانی . حکیم و ریاضی دان و طبیب و شاعر. معروف به ابوالصلت مغربی . مولد او دانیه شهری به اندلس . وی عارف بفن ّ حکمت و در علوم اوائل ماهر بودو او را ادیب حکیم گفتندی . ابن خلکان گوید...
-
خدا
لغتنامه دهخدا
خدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ، پازند « xvadaiهوبشمان ص 54 ح » «مسینا 139...