کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَکْنِزُونَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَکْنِزُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
زراندوزي مي کنند - گنج جمع مي کنند(از کلمه کنز به معناي روي هم نهادن مال و نگهداري آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلي است که در آن خرما ذخيره ميشود ، و ناقة کناز آن شتري است که گوشت بدنش روي هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر ...
-
جستوجو در متن
-
تَکْنِزُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
زراندوزي مي کنيد - گنج جمع مي کنيد(از کلمه کنز به معناي روي هم نهادن مال و نگهداري آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلي است که در آن خرما ذخيره ميشود ، و ناقة کناز آن شتري است که گوشت بدنش روي هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر ...
-
کَنزٌ
فرهنگ واژگان قرآن
گنج(کلمه کنز به معناي روي هم نهادن مال و نگهداري از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلي است که در آن خرما ذخيره ميشود ، و ناقة کناز آن شتري است که گوشت بدنش روي هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر چاق باشد ، و يکنزون در جمله و ا...
-
کَنَزْتُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
ثروت اندوزی کردید - گنجینه کردید - تبدیل به گنج کردید(کلمه کنز به معناي روي هم نهادن مال و نگهداري از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلي است که در آن خرما ذخيره ميشود ، و ناقة کناز آن شتري است که گوشت بدنش روي هم انباشته شده ،...
-
کُنُوزِ
فرهنگ واژگان قرآن
گنجها (کلمه کنز به معناي روي هم نهادن مال و نگهداري از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلي است که در آن خرما ذخيره ميشود ، و ناقة کناز آن شتري است که گوشت بدنش روي هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر چاق باشد ، و يکنزون در جمله ...
-
درس کردن
لغتنامه دهخدا
درس کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درس خواندن . فراگرفتن . یاد گرفتن . آموختن . تتلمذ. تعلم . خواندن : پندحجت را بخوان و درس کن زیرا که هست چون قران از محکمی وز نیکوی و موجزی . ناصرخسرو.بغرض دوستی مکن که خواص درس «و التین »بی شره نکنند. خاقانی .«یکن...
-
جبهة
لغتنامه دهخدا
جبهة. [ ج َ هََ ] (ع اِ) جبهه . پیشانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میان دو ابرو تا ناصیه . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). چکاد. (نصاب ). رخساره . (شرفنامه ٔ منیری ). سجده جای از روی . ج ، جِباه . (آنندراج ) (مهذب الاسماء): الذین یکنزون...
-
ابوذر
لغتنامه دهخدا
ابوذر. [ اَ ذَرر ] (اِخ ) الغِفاری ، و بعضی ابوالذر گفته اند و اکثر و اشهر اوّلی است . در نام و نسب او اختلافات بسیار است و مشهورتر جندب بن جناده و مادر او رمله بنت الوقعیه است از بنوغفار.یکی از کبار صحابه و از مؤمنین قدیم ، گویند او پس از چهار کس ا...
-
تفسیر
لغتنامه دهخدا
تفسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. (مهذب الاسماء). ترجمه . (از المنجد). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کرد...