کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَکْشِفُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَکْشِفُ
فرهنگ واژگان قرآن
برطرف می کند - کنار می زند ( عبارت " بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ " یعنی : بلكه فقط خدا را مىخوانيد، و او هم اگر بخواهد آسيبى كه به سبب آن او را خواندهايد برطرف مىكند)
-
واژههای مشابه
-
يُکْشَفُ عَن سَاقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شدت وسختي به نهايت ميرسد (تعبير کشف از ساق مثلي است براي افاده نهايت درجه شدت ، چون وقتي انسان به سختي دچار زلزله يا سيل يا گرفتاري ديگر ميشود ، دامن لباسش را بالا کشيده کمر را ميبندد ، تا بهتر و سريعتر به تلاش بپردازد ، و وسيله فرار از گرفتاري را فر...
-
جستوجو در متن
-
غماء
لغتنامه دهخدا
غماء. [ غ َم ْ ما ] (ع ص ) مؤنث اَغَم ّ . (منتهی الارب ). || شب غماء؛ شبی که هلال آن ناپدید باشد. لیلة غماء؛ ای طامس هلالها. (از اقرب الموارد). و قولهم صمنا للغماء؛ ای صمنا علی غیر رؤیة الهلال ؛ یعنی روزه داشتیم جهت ابهام آسمان . (از اقرب الموارد) ...
-
سَاقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ساق -از زير زانو تا مچ پا (در عبارت "يوم يکشف عن ساق" تعبير برداشتن حجاب يا کشف از ساق کنايه اي است براي نشان دادن نهايت درجه شدت و سختي ، چون وقتي انسان به سختي دچار زلزله يا سيل يا گرفتاري ديگر ميشود ، شلوار را بالا کشيده کمر را ميبندد ، تا بهتر و...
-
رجز
لغتنامه دهخدا
رجز. [ رِ ] (ع اِمص ) پلیدی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قذر. (اقرب الموارد). رجس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || بت پرستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرستش اوثان . (از اقرب الموارد). || شرک . (ناظم الاطباء) ...
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق .(ع اِ) پوزه ٔ پای . (مهذب الاسماء). میان بندِ پا و بچول است . (شرح قاموس ). مابین شتالنگ و زانو. ج ، سوق و سیقان و اساوق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مابین الکعب و الرکبة. (قطر المحیط). از زانو تا شتالنگ . (دهار). طرف پائین انسان و حیوان از زانو...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن نصربن جهشیاربن ابی شجاع بن حسین بن فرخان انصاری فالی ابزری وزیر اتابک سعدبن زنگی (594 - 623 هَ .ق .). مُکنّی به ابی نصر و ملقب به عمیدالدین ، صاحب قصیده ٔ معروف اشکنوانیّه . وی از فضلاء عصر خود بود.و با امام فخر رازی معاصر...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲبن محمد جَزَری مکنی به ابوالفتح ، معروف به ابن اثیر. ابن اثیرکنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن است (رجوع به ابن اثیر شود). برادر مِهین : مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمدبن محمد جزری . برادر میان...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...