کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَعْمَلْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَعْمَلْ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام دهد - عمل کند (جزمش به دليل شرط شدن براي بعد از خود مي باشد)
-
واژههای مشابه
-
یعمل
لغتنامه دهخدا
یعمل . [ ی َ م َ ] (ع ص ) شترنر برگزیده ٔ استوار مطبوع بر کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر نر قوی . (یادداشت مؤلف ).
-
يعمل
دیکشنری عربی به فارسی
کردن , عمل کردن , انجام دادن , کفايت کردن , اين کلمه در ابتداي جمله بصورت علا مت سوال ميايد , فعل معين
-
يَعْمَلُ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام مي دهد - عمل مي کند
-
واژههای همآوا
-
يَعْمَلُ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام مي دهد - عمل مي کند
-
جستوجو در متن
-
این کلمه در ابتدای جمله بصورت علا مت سوال میاید
دیکشنری فارسی به عربی
يعمل
-
کفایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخف , يعمل
-
فعل معین
دیکشنری فارسی به عربی
س , يعمل
-
عمل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تمرين , عمل , يعمل ، أداءُ
-
یعامل
لغتنامه دهخدا
یعامل . [ ی َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ یَعْمَل . (المنجد). و رجوع به یعمل شود.
-
کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , استراحة , حفلة , فحم , له , مفصل , يعمل
-
انجام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اد , ادات , ادر , انجز , دفع , فحم , يعمل ، أجراءٌ ، أداءُ