کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَذْهَبُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَذْهَبُ
فرهنگ واژگان قرآن
مي رود
-
واژههای مشابه
-
يُذْهِبْ
فرهنگ واژگان قرآن
مي برد - ازبین می برد (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای قبل از خود می باشد)
-
يُذْهِبَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي برد
-
يَذْهَبُ بِـ
فرهنگ واژگان قرآن
مي بَرَد
-
واژههای همآوا
-
يُذْهِبْ
فرهنگ واژگان قرآن
مي برد - ازبین می برد (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای قبل از خود می باشد)
-
يُذْهِبَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي برد
-
جستوجو در متن
-
جُفَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
انداختن (یذهب جفاء : به حالت متلاشی شدن از بین می رود)
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در منازل ابی بکربن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید : لقد کنت اهوی یاسر الرمل مرةفقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب .(معجم البلدان و تاج العروس ).
-
جندارس
لغتنامه دهخدا
جندارس . [ ج ِ رِ ] (اِخ ) ظاهراً از قلعه های محکم اندلس است . در نخبةالدهر آرد: لها جومة، ای کوره فیها جمه کبیرةالبناء لایعلم العالم من أین یجی ٔ ماؤها و لا أین یذهب . (نخبةالدهر دمشقی ص 205).
-
مخیل
لغتنامه دهخدا
مخیل . [ م ُ خ َی ْ ی َ ] (ع ص ) پنداشته شده و خیال کرده شده . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از محیط المحیط). فلان یذهب علی المخیل ؛ ای علی غرر من غیر یقین . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ثوب مخیل ؛ جامه ٔ پاسبان . (مهذب الاسم...
-
ظفر
لغتنامه دهخدا
ظفر. [ ظَ ف َ ] (اِخ ) ابن احمدبن الحسین الجلیلی النیسابوری . از صوفیه ٔ کبار است و او به اصفهان رفت و درمحرم سال 382 هَ . ق . وفات کرد. حدیث کرد احمدبن الحسین جبیلی النیسابوری : قدم علینا... حدیث کرد ما راابوجعفر محمدبن الحسن بن علی بن عمار المؤدّب...
-
ناغض
لغتنامه دهخدا
ناغض . [ غ ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نغض است . رجوع به نغض شود. || غیم ناغض ؛ ابر جنبده در پی یکدیگر. (منتهی الارب ). ابرهای جنبنده که بر روی همدیگر بغلتد. (ناظم الاطباء). ابرهائی که یکی بر اثر دیگری متحرک باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) کرکرانک کتف که...