کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَأْتِيَهُمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يَأْتِيَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
که به سراغشان مي آيد - که نزدشان مي آيد - که به سويشان مي آيد
-
واژههای مشابه
-
يَأْتِيَهُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
که به سراغشان مي آيد - که نزدشان مي آيد - که به سويشان مي آيد(حرکت ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)
-
يَأْتِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
به سراغشان مي آيد - نزدشان مي آيد - به سويشان مي آيد
-
مَا يَأْتِيهِم
فرهنگ واژگان قرآن
نزد ایشان نیامد - به سویشان نیامد
-
سَوْفَ يَأْتِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي نزدشان خواهد آمد
-
واژههای همآوا
-
يَأْتِيَهُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
که به سراغشان مي آيد - که نزدشان مي آيد - که به سويشان مي آيد(حرکت ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد مي باشد)
-
يَأْتِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
به سراغشان مي آيد - نزدشان مي آيد - به سويشان مي آيد
-
جستوجو در متن
-
محدث
لغتنامه دهخدا
محدث . [ م ُ دَ ] (اِخ ) نامی از نامهای قرآن مجید: ما یأتیهم من ذکر من ربهم محدث . (قرآن 2/21).
-
عَقِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نازا (در عبارت "يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ " معناي عقيم بودن روز اين است که طوري باشد که ديگر فردايي از آن متولد نشود ، و آن ، روز هلاکت و يا روز قيامت است ، و مراد در آيه به طوري که سياق آيه سوم ميرساند روز قيامت ميباشد . )
-
مصدوقه
لغتنامه دهخدا
مصدوقه .[ م َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مصدوقة. صدق . راستی و درستی . (یادداشت مؤلف ) : نزدیک سلطان رسیدو از مصدوقه ٔ حال و خدیعت فرقه ٔ ضلال بیاگاهانید. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) مصداق . آنچه منطبق بر امری گردد. موجودی خارجی که مفهوم بر آن صدق کن...
-
حبر
لغتنامه دهخدا
حبر. [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی است . مرار فقعسی در رثاء برادر خود بدر گوید : الا قاتل اﷲ الاحادیث و المنی و طیراً جرت بین السعافات و الحبرو قاتل تثریب العیافة بعدمازجرت فما أغنی اعتیافی و لا زجری و ما للقفول بعد بدر بشاشةو لاالحی یأتیهم و لا اوبةالس...
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق ِ ب َ ] (ع ق ) نزد. گویند: لی قبل فلان حق ؛ ای عنده . || (اِ) طاقت . گویند: ما لی به قبل ؛ ای طاقة. || سرِ نو. استیناف . (منتهی الارب ). گویند: لااکلمک الی عشر من ذی قِبَل ؛ یعنی نگویم با تو سخنی در آنچه از سر نو آغاز کنم کلام را یا نگویم ب...