کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ياقوتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ياقوتة
معنی
ياقوت , ياقوت سرخ , لعل , رنگ ياقوتي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ياقوتة
دیکشنری عربی به فارسی
ياقوت , ياقوت سرخ , لعل , رنگ ياقوتي
-
واژههای مشابه
-
یاقوتة
لغتنامه دهخدا
یاقوتة.[ ت َ ] (ع اِ) یک دانه یاقوت . (ناظم الاطباء). یکی یاقوت . (منتهی الارب ) : انه درة من درر الشرف لامن درر الصدف و یاقوتة من یواقیت الاحرار لامن یواقیت الاحجار. (ابوبکر خوارزمی از الجماهر بیرونی ص 14).
-
جستوجو در متن
-
یاقوت سرخ
دیکشنری فارسی به عربی
ياقوتة
-
یاقوت
دیکشنری فارسی به عربی
سنبل , ياقوتة
-
رنگ یاقوتی
دیکشنری فارسی به عربی
بنفسجي , ياقوتة
-
لعل
دیکشنری فارسی به عربی
عقيق , ياقوتة
-
عبدالحفیظ
لغتنامه دهخدا
عبدالحفیظ. [ ع َ دُل ْ ح َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد الحسنی العلوی ، مکنی به ابوالمواهب . از سلاطین دولت علویه ٔ مغرب اقصی است . وی به سال 1280 هَ . ق . در فاس متولد شد و به سال 1356 هَ . ق . درگذشت و در فاس به خاک سپرده شد. از تألیفات اوست : منظومة ...
-
فالوذج
لغتنامه دهخدا
فالوذج . [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب پالوده . جوهری در صحاح گوید: درست آن فالوذ یا فالوذق است و فالوذج غلط است . (یادداشت بخط مؤلف ) : فالوذج یمنع من نیله ما فیه من عقد و انضاج یسبح فی لجة یاقوتةللوز حیتان من العاج کأنّما ابرز من جامه ثوب من اللاذ بدیب...
-
حاتمی
لغتنامه دهخدا
حاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) هروی . عبدالکریم بن احمدمکنی به ابوالفتح (الامیر). محمد عوفی در لباب الالباب گوید: حاتمی که حاتم عهد و حامی ارباب جهد بود بر عوام ولایت هرات راعی و ارباب فضل و هنر را مراعی افضل کُتّاب عهد و اکمل ارباب فضل بود، خطی چون در مکنون...
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن جوزی عبدالرحمن بن ابی الحسن علی بن محمدبن علی . رجوع به ابن جوزی عبدالرحمن شود. از کتب اوست : احکام النساء. کتاب الاذکیاء. الارج فی الموعظه . احکام الاشعار باحکام الاشعار. ارشاد المریدین فی حکایات الصالحین . ...
-
لاد
لغتنامه دهخدا
لاد. (اِ) دیوار از گل برآورده . دیوار. چینه . چینه ٔ دیوار. (تفلیسی ). دیواری باشد که از گل بر هم نهاده بود و گویند به چینه برآورده است و به لاد کرده . (لغت نامه ٔ اسدی ). دیوار باشد چه سرلاد سر دیوار و بن لاد بن دیوار را گویند. (برهان ). لاد دیوار ا...
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) الزاهد. محمدبن عبدالواحدبن ابی هاشم باوردی خراسانی ملقب بمطرّز و معروف بغلام ثعلب نحوی لغوی . ابن خلکان گوید: او یکی از مشاهیر ائمه ٔ لغت و بسیارتألیف است . وی زمانی از اصحاب ابی العباس ثعلب بود و از این رو بغلام ثعلب اش...
-
ذلفاء
لغتنامه دهخدا
ذلفاء. [ ذَ ] (اِخ ) بنت الابیض زوجة و معشوقه ٔنجدة ابن الاسود پسر عم خود. وی کنیزکی از اهل مدینه معاصر خلفای اموی است ، او را در ابتداء سعیدبن عبدالملک بخرید و سپس ببرادر او سلیمان بن عبدالملک رسید واو عشقی بیش از حدّ به وی می ورزید و او را در عشق ذ...