کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وی اچ اف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وی وی
لغتنامه دهخدا
وی وی . [ وُ وُ ] (صوت ) در تداول کلمه ٔ دال بر تعجب است و حیرت . (فرهنگ فارسی معین ) : به حیرت گفت زال مولع زرکه وی وی جان مادر! جان مادر!نزاری .
-
گال وی
لغتنامه دهخدا
گال وی . [ ل ِ وِ ] (اِخ ) عالم سامی شناس فرانسوی که در 1869 م . لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند راجع به زبان سامی به دست آورد. رجوع به ایران باستان ص 49 شود.
-
کول وی
لغتنامه دهخدا
کول وی . [ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرکانه که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
V magnitude
قدر وی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] قدر عبوری از پالایۀ وی
-
وی ستو
لغتنامه دهخدا
وی ستو. [ س ُ ] (ص مرکب ) (از: وی + ستو = ستود) ویستود. کافر. منکر. مقابل خستو به معنی معترف و مؤمن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ویستود شود.
-
وی ستود
لغتنامه دهخدا
وی ستود. [ س ُ ] (ص مرکب ) بی ستود. بی ستو. وی ستو. منکر. کافر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
وی نسار
لغتنامه دهخدا
وی نسار. [ وِ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است . 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
وی ستود
فرهنگ فارسی معین
(سُ) = وی ستو. بی ستود. بی ستو: (ص .) منکر، کافر.
-
لاندی وی
لغتنامه دهخدا
لاندی وی . (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت ماین در ایالت (ماین ) فرانسه . دارای 1803 تن سکنه .
-
بر وی
لغتنامه دهخدا
بر وی . [ ب َ وَ / وِ ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + ضمیر وی ) بر او. (ناظم الاطباء). برو. رجوع به وی شود.
-
وی برنج
واژهنامه آزاد
افزایش حجم برنج هنگام پخت
-
وی ریز
واژهنامه آزاد
(گیلکی) برخاستن. در گویش عامیانه یعنی پاشو. تلفظ آن:vi riz
-
علی چتالجه وی
لغتنامه دهخدا
علی چتالجه وی . [ ع َ ی ِ چ ِ ج َ ] (اِخ ) ابن محمد چتالجه وی رومی حنبلی . فقیه . متوفی در سال 1103 هَ . ق . او راست : الفتاوی . (از معجم المؤلفین بنقل از هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 763). و رجوع به «چتالجه لی علی افندی » شود.
-
وی ستود شدن
لغتنامه دهخدا
وی ستود شدن . [ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) باور نکردن . منکر شدن : به درستی که فروفرستادند بر شما در این نبشته که چون بشنوند نشانهای خدا، ویستود شوند بدان و خندستانی کنند بدان . (فرهنگ فارسی معین از ترجمه و قصه های قرآن 1:51 و ترجمه ٔ آیه ٔ140 سوره ٔ 4،...
-
دی . وی . دی .
فرهنگ فارسی معین
[ انگ D.V.D . ] (اِ.) نوعی دیسک فشرده که با سیستم دیجیتال قابل ضبط و پخش است و تصاویر را با دقت بیشتری نشان می دهد.