کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویژه ضربۀ پیش رانه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
specific ionization
یونش ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تعداد زوجیونهای ایجادشده در واحد طول مسیر ذرۀ پرانرژی در ماده متـ . ضریب یونش ionization coefficient ضریب یونش کل total ionization coefficient
-
clientele agency
کارگزاری ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] بخشی از دستگاه دولت که برای ارائۀ خدمات به گروههای اجتماعی و اقتصادی خاص تأسیس میشود
-
special interest tour
گشت ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی که برای علاقهمندان به موضوعی خاص طراحی میشود
-
resistivity
مقاومت ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مقاومت الکتریکی واحد طول مادهای که مساحت مقطع آن برابر واحد سطح باشد
-
particular scale
مقیاس ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نسبت یک فاصلۀ بسیار کوتاه بر روی نقشه در هر نقطه و در هر جهت به طول بیضوی که در تهیۀ نقشه از آن استفاده شده است متـ . مقیاس نسبی relative scale
-
special area
منطقۀ ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] منطقهای در دریا که به دلیل شرایط بومشناختی و اقیانوسشناختی و حجم تردد نیاز به اجرای روشهای خاص برای پیشگیری از آلودگی دارد
-
به ویژه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) beviže = ویژه 〈 بهویژه
-
ویژه داشتن
لغتنامه دهخدا
ویژه داشتن . [ ژَ / ژِ ت َ ] (مص مرکب ) خالص نگه داشتن . پاک نگه داشتن . || از خواص و ندما داشتن . در عداد خاصان آوردن . || مصون داشتن . رجوع به ویژه (ص ، ق ) شود.
-
ویژه شدن
لغتنامه دهخدا
ویژه شدن . [ ژَ/ ژِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خلوص . پاک شدن . خالص شدن .
-
ویژه کردن
لغتنامه دهخدا
ویژه کردن . [ ژَ / ژِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خالص کردن . بی آمیزش ساختن . اخلاص . (ترجمان القرآن ). پاک و خالص کردن : جهان ویژه کردم ز پتیاره هابسی شهر کردم بسی باره ها. فردوسی .جهان ویژه کردم به بُرّنده تیغچرا دارد از من به دل شاه ریغ؟ فردوسی .|| خاص ک...
-
special delivery, distribution spéciale (fr.)
توزیع ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] فرایند توزیعی که شامل همۀ انواع مرسولات پُستی نمیشود، بلکه دربرگیرندۀ یک یا چند نوع مرسولۀ خاص است
-
special warfare
جنگ ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعۀ اقدامات و فعالیتهای نظامی شامل سه نوع جنگ نامنظم، عملیات ناظر بر گسترش نیروها، پدافند داخلی و جنگ روانی
-
specific permeability
تراوایی ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تراوایی بستر یک رود که برابر است با حاصلِضرب یک عدد ثابت در مربع قطر حفرههای آن
-
تراورس ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند ویژه
-
free pass
پروانۀ ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] برگهای که با آن مأموران موظف میتوانند در محوطۀ مترو و راهآهن عبورومرور نمایند یا بهرایگان با وسایل نقلیۀ ریلی، همراه با خانواده، مسافرت کنند