کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویژ
لغتنامه دهخدا
ویژ. (ص ، ق ) خصوص وخاصه و خالص و خلاصه . (برهان ). برابر و معادل ویژه است اما شاهد ندارد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خاصه و خالص و صافی . (انجمن آرا) (آنندراج ) : همه ویژ گُردان و آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان . فردوسی .- ویژ کردن ؛ اخلاص . امحاض...
-
جستوجو در متن
-
ویج
لغتنامه دهخدا
ویج . (ص ، اِ) ویژ. ویژه .- ایران ویج ؛ ایران مرکزی . کشور ایران .|| بیج . حرامزاده . سند.
-
جامعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جامعَة، مؤنثِ جامع] jāme'e ۱. [جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند.۲. نهادی که بهوسیلۀ مؤسسات، افراد، و کشورها برای اهداف ویژای تشکیل میشود: جامعهٴ دانشجویان.〈 جامعهٴ روحانیت...
-
ویژه
لغتنامه دهخدا
ویژه . [ ژَ/ ژِ ] (ص ، ق ) ویژ. خاص و خاصه . (برهان ). خاصه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) : چو بر دشمنی بر توانا بودبه پی نسپرد ویژه دانا بود. فردوسی .برادر جهان ویژه مارا سپردازیرا که فرزند او بود خرد. فردوسی .صدوسی سپر ویژه ٔ شه ز ...