کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویلی ویلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
willy-willy
ویلی ویلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← توفند
-
جستوجو در متن
-
hurricane
توفند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] چرخند حارّهای با میانگین یکدقیقهای بادهای سطحی بیش از 32 متر بر ثانیه متـ . هاریکن باگیو baguio تیفون typhoon چرخند حارّهای شدید severe tropical cyclone عدد بوفورت 12 Beaufort number 12 ویلی ویلی willy-willy
-
vili
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویلی
-
veery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویلی
-
Weary Willie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میخوای ویلی
-
Willie Mays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویلی میس
-
Medgar Wiley Evers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدگار ویلی ایورس
-
Willie Howard Mays Jr.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویلی هاوارد میس جونیور
-
ماصان
لغتنامه دهخدا
ماصان . [ ماص صا ] (ع ص ) لئیم و گویند ویلی علی ماصان بن ماصان و ماصانة بن ماصانة؛ ای لئیم بن لئیم و اصل «ماصان » مَصّان بوده و الف برای مبالغه افزوده شده است .(از اقرب الموارد). در شتم مرد گویند: ویلی علی ماصان بن ماصان و در شتم زن : ویلی علی ماصانة...
-
ویل
لغتنامه دهخدا
ویل . [ وَ ] (ع مص ) درآمدن بدی و شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || دردمند نمودن . || مصیبت زده ساختن . || (اِ) وای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: ویله و ویلک و ویلی ، و آن کلمه ٔ وعید و عذاب است و گویند: ویل الشیطان (به نصب و رفع...
-
شب خسب
لغتنامه دهخدا
شب خسب . [ ش َ خ ُ ] (اِ مرکب ) تیره ای است از درخت گل ابریشم که در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران در جلگه و میان بند فراوان است . آن را در گیلان شب خسب گویند و نامهای دیگرش هزاربرگ ، هزاولک ، شاقوز، لولی ، وولی ، ویلی ولی ، کشکر و شوخس است . این درخ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن احمدبن عبدالملک بن عمربن محمدبن عیسی بن شهید. مکنی به ابوعامر. او اشجعی النسب است از اولاد وضاح بن رزاح که بیوم المرج با ضحاک بود. حمیدی ذکر او آورده و گوید: وفات احمدبن عبدالملک در جمادی الاولی سال 426 هَ . ق ...