کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ویزاری
/vizāri/
معنی
بیزاری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویزاری
لغتنامه دهخدا
ویزاری . (حامص ) بیزاری . رجوع به بیزاری شود.
-
ویزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] vizāri بیزاری.
-
واژههای مشابه
-
ویزاری کردن
لغتنامه دهخدا
ویزاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزاری نمودن . بیزاری کردن : ما بیزاری کنیم از ایشان چنانکه ایشان ویزاری کردند از ما. (ترجمه ٔ قصه های قرآن ج 1 ص 38 از فرهنگ فارسی معین ).