کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وکیل خرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وکیل خرج
دیکشنری فارسی به عربی
مضيف
-
واژههای مشابه
-
وکيل
دیکشنری عربی به فارسی
پيشکار , نماينده , گماشته , وکيل , مامور , عامل , امانتي
-
وَکِيل
فرهنگ واژگان قرآن
وكيل - كار ساز (کلمه وکيل از وکالت است که به معناي تسلط بر امري است که مربوط به غير شخص وکيل است ، ولي وکيل قائم به آن امر و مباشر در آن است ، توکيل کردن ديگري هم بهمين معنا است که او را در کاري تسلط دهد تا او بجاي خودش آن کار را انجام دهد ، و توکل ...
-
وکیل مجلس
فرهنگ واژههای سره
نماینده مجلس
-
وکیل در
لغتنامه دهخدا
وکیل در. [ وَ ل ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وکیل دربار و نایب مناب . (برهان ) (آنندراج ). نماینده ای بوده است که امرا و حکام اطراف در درگاه پادشاه مقیم میداشته اند که کارهای مربوط به ایشان را انجام دهد و مراقب مصالح کار باشد : انوشروان ترتیب وزار...
-
وکیل دریا
لغتنامه دهخدا
وکیل دریا. [ وَ ل ِ دَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغی است افسانه ای که آن را طیطو هم گویند. سیمرغ دریا. در کلیله چ 1 قریب ص 102، 103 و چ مینوی ص 110 وکیل دریا آمده و در همان داستان از او به سیمرغ تعبیر شده است . در کلیله ٔ عربی ابن مقفع چ مرصفی چ ...
-
وکیل شدن
لغتنامه دهخدا
وکیل شدن . [ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از طرف کسی نماینده شدن . || به وکالت مجلس شورای ملی (اسلامی ) انتخاب شدن . || به وکالت دادگستری رسیدن .
-
وکیل کردن
لغتنامه دهخدا
وکیل کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جانشین خود کردن . قائم مقام ساختن . || اختیار دادن به کسی تا امری را برای وی انجام دهد. || کسی را به وکالت دادگستری انتخاب کردن . || کسی را به وکالت مجلس برگزیدن .
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت آب بخش بافت ، سر راه فرعی خبر به بافت با سکنه ٔ 320 تن . آب آن از قنات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 15 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز، دارای 303 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کشوئیه ٔ شهرستان رفسنجان در 5 کیلومتری خاور شوسه ٔ رفسنجان به یزد دارای 150 تن سکنه . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمین بخش زرقان شهرستان شیراز در 72 کیلومتری شمال خاوری زرقان و 2 کیلومتری شوسه ٔ شیراز به اصفهان . سکنه ٔ آن 675 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیوند و محصول آن غلات ، چغندر و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است . (از ...
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد در 6 کیلومتری خاورطرقبه سر راه مالرو عمومی مشهد به طرقبه با 213 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات است . این محل گردشگاه و ییلاق مشهد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
وکیل آباد
لغتنامه دهخدا
وکیل آباد. [ وَ ](اِخ ) دهی است از دهستان پشت رود بخش فهرج شهرستان بم در 35 کیلومتری باختر فهرج کنار شوسه ٔ بم به زاهدان با سکنه 605 تن . آب آن از قنات تأمین می شود و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).