کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وکی
لغتنامه دهخدا
وکی . [ وَک ْی ْ ] (ع مص ) بستن به وکاء سر مشک را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
وَکیْ
لهجه و گویش گنابادی
waki در گویش گنابادی یعنی باز کرد ، گشود ، کَند ، جدا کرد ، به کی ، به چه کسی ، چیدن میوه از درخت یا گل از شاخه
-
واژههای همآوا
-
وَکیْ
لهجه و گویش گنابادی
waki در گویش گنابادی یعنی باز کرد ، گشود ، کَند ، جدا کرد ، به کی ، به چه کسی ، چیدن میوه از درخت یا گل از شاخه
-
جستوجو در متن
-
wakhi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وکی
-
uke
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وکی
-
weki
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وکی
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ / ک ِ ] (ق ) کدام و چه وقت . (برهان ). کدام وقت . (فرهنگ رشیدی ). کلمه ای است که برای استفهام زمان می آید. (غیاث ). استفهام فی الزمان یعنی برای طلب تعیین زمان . (آنندراج ). کلمه ٔ غیرموصول به معنی چه وقت و چه زمان و چه جا و کجا که مانند مع...