کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وکلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وکلا
/vokalā/
معنی
= وکیل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وکلا
لغتنامه دهخدا
وکلا. [ وُ ک َ ] (از ع ، اِ) وکلاء. رجوع به وکلاء شود.
-
وکلا
فرهنگ فارسی معین
(وُ کَ) [ ع . ] جِ وکیل .
-
وکلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وکلاء، جمعِ وَکیل] vokalā = وکیل
-
واژههای مشابه
-
هیلت وکلا ء
دیکشنری فارسی به عربی
حانة
-
جستوجو در متن
-
attorneys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وکلا، وکیل، وکیل مدافع، وکالت، نمایندگی
-
دادشناسی
واژهنامه آزاد
دانش حقوق، علم حقوق، رشته ای دانشگاهی که بایسته های دادگری را می آموزاند، دانش حرفه ای دادشناسان مانند دادبانان (وکلا) و دادرسان و دادوران (قضات).
-
شاررن
لغتنامه دهخدا
شاررن . [رُ ] (اِخ ) پیر. دانشمندعلم الاخلاق فرانسوی متولد در شهر پاریس (1541 - 1603م .). وی وکیل دعاوی و عضو کانون وکلا بود. در اثر خود موسوم به «رساله ٔ عقل » تتبعات مونتنی را بوجه ناهنجاری اقتباس نموده است .
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت . (اِخ ) ویلیام . از رجال سیاسی معروف انگلستان و پسر ویلیام پیت مشهور. وی بسال 1759 م . تولدیافت در سایه ٔ کفایت و لیاقت خود در 23سالگی بهیأت وکلا درآمد و بسال 1773 با همان هیأت معزول و در اواخر همان سال باز بمقام ریاست وکلا و وزارت مالیه نایل ...
-
حقوق
واژهنامه آزاد
علم حقوق، دادشناسی، دانشی که به بررسی حق و حقوق اشخاص (حقیقی و حقوقی) و نحوۀ ساماندهی و احقاق این حقوق می پردازد، رشته ای دانشگاهی که بایسته های دادگری را می آموزاند، دادیک، دانش بررسی قوانین و رویۀ قضایی، دانش تخصصی دادشناسان (حقوقدانان) و وکلا و قض...
-
علم حقوق
واژهنامه آزاد
دانش حقوق، دادشناسی، دانشی که به بررسی حق و حقوق اشخاص (حقیقی و حقوقی) و نحوۀ ساماندهی و احقاق این حقوق می پردازد، رشته ای دانشگاهی که بایسته های دادگری را می آموزاند، دادیک، دانش بررسی قوانین و رویۀ قضایی، دانش تخصصی دادشناسان (حقوقدانان) و وکلا و ق...
-
حانة
دیکشنری عربی به فارسی
ميل , ميله , شمش , تير , نرده حاءل , مانع , جاي ويژه زنداني در محکمه , وکالت , دادگاه , هيلت وکلا ء , ميکده , بارمشروب فروشي , ازبين رفتن(ادعا) رد کردن دادخواست , بستن , مسدودکردن , بازداشتن , ممنوع کردن , بجز , باستنثاء , بنداب , مغازه خواربار يامشر...
-
غور ملح
لغتنامه دهخدا
غور ملح . [ غ َ رُ م َ ل َ ] (اِخ ) آبی است متعلق به بنی عدویه . هیش بن شراحیل مازنی مازن بنی عمروبن تمیم گوید : فان قتلت اخی ، اذ حم ّ مقتله فلست اوّل عبدربّه قتلالقیته طیباً نفساً بمیتته لما رأی الموت لانکساً ولا وکلاو قد دعوتک یوم الغور من ملح ال...
-
راتری
لغتنامه دهخدا
راتری . (اِخ ) ادم ژاک بنوا ادیب فرانسه . در پاریس تولد یافت و در همانجا مرد (1875 - 1807). در سال 1830 م . در پاریس وکیل دادگستری شد. او در آغاز در صنف وکلا وارد شد سپس در سال 1844 کارمند کتابخانه لوور شد.بعد به معاونت رسید. پس از آن در سال 1862 نائ...