کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وکا
لغتنامه دهخدا
وکا. [ وَ ] (اِ) حَفّار. ظاهراً مرغی است : کبک و حفار هست کوک و وکا.(نصاب طبری ).
-
واژههای همآوا
-
وک ء
لغتنامه دهخدا
وک ء. [ وَک ْءْ ] (ع مص ) تکیه نمودن بر چیزی . || بانگ کردن ناقه به گرفتن درد زه . (منتهی الارب ).
-
وکع
لغتنامه دهخدا
وکع. [ وَ ] (ع مص ) مشت بر بینی کسی زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گزیدن مار و کژدم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فرونشستن ماکیان جهت گشنی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از درد افتادن شتر. || سرزنش ...
-
وکع
لغتنامه دهخدا
وکع. [وَ ک َ ] (ع مص ) میل داشتن سینه ٔ قدم به طرف انگشت خنصر. (از اقرب الموارد). و این حالت بیشتر در کنیزکانی دیده می شود که کار زیاد می کنند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ] (اِ) ظاهراً مرغی است و آنرا بلهجه ٔ طبری وکا گویند : کبک و حفار هست کوک و وکا.(نصاب طبری ).