کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وک
/vak/
معنی
وزغ؛ غوک؛ بک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وک
لغتنامه دهخدا
وک . [ -وک ] (پسوند) که در تلفظ اوک شود، چون در آخر اسمی درآید افاده ٔ مبالغه کند، چون رموک ، نروک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
وک
لغتنامه دهخدا
وک . [ وَ ] (اِ) وزق را میگویند و به عربی ضفدع خوانند، و معرب آن وق باشد. (برهان ) . غوک و وزغ . (انجمن آرا). || قلوه . کلیه . در تداول گویند: کک چیست که وکش چه باشد؟
-
وک
لغتنامه دهخدا
وک . [ وَک ک ] (ع مص ) دور کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
وک
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) قورباغه .
-
وک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) vak وزغ؛ غوک؛ بک.
-
وک
لهجه و گویش تهرانی
قلوه
-
واژههای مشابه
-
frog storm, whippoorwill storm
وکتوفان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نخستین هوای توفانی در بهار، بعد از یک دورۀ گرم
-
وک ء
لغتنامه دهخدا
وک ء. [ وَک ْءْ ] (ع مص ) تکیه نمودن بر چیزی . || بانگ کردن ناقه به گرفتن درد زه . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
wok
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وک
-
قورباغه
واژهنامه آزاد
وَک.
-
وکوک
لغتنامه دهخدا
وکوک . [ وَک ْ وَ ] (اِ صوت ) آواز و صدا و غوغای سگ را گویند. (برهان ) (آنندراج ). وک وک . وق وق . وغ وغ . آواز سگ . (حاشیه ٔ برهان قاطع) : چون سگان محله چست بایستند وک وک آغاز کنند. (معارف بهأولد چ 1338 هَ .ش . ص 42).
-
وزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بزغ› (زیستشناسی) vazaq وک؛ بک؛ غورباغه.
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِ) گرده . کلیه . وَک .