کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وُر و وُر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وُر و وُر
فرهنگ گنجواژه
صدای باد.
-
واژههای مشابه
-
ور
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانب، سو، طرف ۲. بر، ضلع ۳. ساحل، کنار
-
ور
واژگان مترادف و متضاد
حرف، سخن، صحبت، گپ
-
ور
لغتنامه دهخدا
ور. [ وِ ] (اِ) پرگویی . گفتار بیهوده . سخن بیهوده . سخن بیفایده .- ور زدن ؛ در تداول ، پرگویی کردن . حرفهای بیهوده گفتن .
-
ور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - بغل ، پهلو. 2 - سینه . 3 - کمر.
-
ور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گرمی ، حرارت .
-
ور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) تخته ای که در مکتب های قدیم معلمان روی آن به شاگردان تعلیم می دادند، سبق .
-
ور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) var ۱. بر.۲. کنار؛ پهلو.۳. جانب؛ سمت.۴. سینه.
-
ور
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) var بر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ورآمدن، ورافتادن.
-
ور
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) var دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیشهور، هنرور، تاجور، پهناور، بارور، پیلهور، سخنور، نامور، کینهور.
-
ور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: var] [قدیمی] var در ایران باستان، هر نوع آزمایش ایزدی که برای تشخیص گناهکار از بیگناه صورت میگرفت، مانندِ نوشیدن آب آمیخته به گوگرد یا گذشتن از میان آتش.
-
ور
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ur دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رنجور، مزدور، گنجور.
-
وَرْ
لهجه و گویش گنابادی
war در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ، مسیر
-
وِرْ
لهجه و گویش گنابادی
wer در گویش گنابادی یعنی پر حرفی ، حرافی