کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وُجُوهَهُمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وُجُوهَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره هايشان -روهایشان (وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش ميباشد ، يعني آن طرفي که با آن با مردم روبرو ميشود ، و وجه ...
-
واژههای مشابه
-
وُجُوهَهُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره هايشان -روهایشان (حرف میم به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است .وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشي...
-
واژههای همآوا
-
وُجُوهَهُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره هايشان -روهایشان (حرف میم به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است .وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشي...
-
جستوجو در متن
-
مسفر
لغتنامه دهخدا
مسفر. [م َ ف َ ] (ع اِ) آنچه پیدا و نمایان باشد از وجه و روی . ج ، مَسافر. (از ناظم الاطباء). ما أحسن َ مسفَر وجهه و مسافر وجَهه ِ و وجوهِهم . (از اقرب الموارد).
-
يُحْشَرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور مي شوند(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است. عبارت "يُحْشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ " یعنی : به رو در افتاده به سوى دوزخ محشور مىشوند)
-
تخصر
لغتنامه دهخدا
تخصر. [ ت َ خ َص ْ ص ُ ] (ع مص ) دست بر تهیگاه نهادن . || مِخْصَرة بدست گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). فی الحدیث : المتخصرون یوم القیامة علی وجوههم النور؛ ای المصلون باللیل ، از آن رو که چون خفته شوند دست های خود...
-
مُسْوَدّاً
فرهنگ واژگان قرآن
سیاه شده (مقصود از اسوداد وجه در عبارت" وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِـﭑلْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً "سياه شدن روي ، بطور کنايه خشمناک شدن است و در عبارت "وَيَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ تَرَى ﭐلَّذِينَ کَذَبُواْ عَلَى ﭐللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ "س...
-
مُّسْوَدَّةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سیاه شده (مقصود از اسوداد وجه در عبارت" وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِـﭑلْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً "سياه شدن روي ، بطور کنايه خشمناک شدن است و در عبارت "وَيَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ تَرَى ﭐلَّذِينَ کَذَبُواْ عَلَى ﭐللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ "س...
-
متخصر
لغتنامه دهخدا
متخصر. [ م ُ ت َ خ َص ْ ص ِ ] (ع ص ) دست بر تهیگاه نهنده و مخصرة بدست گیرنده . || کسی که به شب نماز می خواند و چون مانده شود دست را بر تهیگاه می نهد. ج ،متخصرون . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). فی الحدیث ، المتخصرون یوم القیمة علی وجوههم النور؛ ا...
-
کالح
لغتنامه دهخدا
کالح . [ ل ِ ] (ع ص ) آنکه بسیار ترشروی باشد یا در ترشرویی و عبوسی افراط کند. و یا نمودارکننده ٔ دندانها هنگام ترشروئی . (از اقرب الموارد). سپید و واکننده ٔ دندان در ترشرویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ترشروی . (دستورالاخوان ) (منتهی الارب ). و از ا...
-
لبید
لغتنامه دهخدا
لبید. [ ل َ ] (اِخ ) ابن عطاردبن حاجب التمیمی . تقدم ذکر ابیه قال ابن عبدالبرّکان احدالوفد القادمین علی رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم من بنی تمیم و احد وجوههم اسلم سنة تسع و لا اعلم له خبراً غیرذلک . قلت اخرج ابراهیم الحزنی فی غریب الحدیث من طریق ا...
-
رهق
لغتنامه دهخدا
رهق . [ رَ هََ ] (ع مص ) فروپوشیدن چیزی را قوله تعالی :و لایرهق وجوههم قتر ولا ذلة . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروپوشیدن . (از غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به چیزی و یا نزدیک شدن گرفتن چیزی ویا نزدیک شدن به چیزی اع...