کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَزَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وَزَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملجا و پناهگاه کوه که در مواقع خطر به آنجا پناهنده ميشوند
-
واژههای مشابه
-
وزر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بزه، گناه، معصیت ۲. ثقل، سنگینی، گرانی ۳. نکبت، وبال
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وَ ] (ع مص ) وِزر. بزه مند گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به گناه گرفتار شدن .(ناظم الاطباء). || بار کسی برداشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). (اقرب الموارد). || بند کردن رخنه را. || چیره شدن و غالب آمدن .(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ...
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وَ زَ ] (ع اِ) کوه بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پناه جای . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). پناهگاه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). معتصم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ملجاء. (ناظم الاطبا...
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وَ زِ ] (ع ص ) وازر : پای در کند و دست در زنجیراین چنین کس وزر بود نه وزیر. نظامی .رجوع به وازر شود.
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وِ ] (ع اِ) بزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بار گناه .(دهار). اثم . (المنجد) (اقرب الموارد) : هیچ وازر وزر غیری برنداشت هیچکس ندرود تا چیزی نکاشت . مولوی . || گرانی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب ع...
-
وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وِ ] (ع مص ) بر پشت برداشتن بار. (ناظم الاطباء). برداشتن بار را بر پشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بار کسی برداشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد) : لاتزر وازرة وزر اخری (قرآن 18/35)؛ ای لاتحمل حاملة حمل اخری . قال...
-
وزر
فرهنگ فارسی معین
(وَ زَ) [ ع . ] (اِ.) پناهگاه .
-
وزر
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بزه ، گناه . 2 - سنگینی ، بار گران . ج . اوزار.
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوزار] [قدیمی] vezr ۱. بزه؛ گناه.۲. سنگینی؛ بارِ سنگین؛ بار گران.
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vazar ۱. کوه بلند.۲. ملجٲ؛ پناهگاه؛ هر جای مستحکم و استوار که پناهگاه شود.
-
وِزْرَ
فرهنگ واژگان قرآن
سنگيني و بار - گناه ("وَزَر" به پناهگاهي در كوه مي گويند و به مناسبت سنگيني كوه به ثقل و بار "وزْر" مي گويند و به همين جهت گناهان را هم وزر خواندهاند همچنانکه ثقل هم ميخوانند ، و در قرآن از گناهان ، هم به وزر تعبير شده و فرموده : ليحملوا اوزارهم کا...
-
وزر و وبال
لغتنامه دهخدا
وزر و وبال . [ وِ رُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نکبت و عاقبت بد. بدفرجامی : و آنهمه وزر و وبال به بوالحسن عراقی و دیگران بازگشت . (تاریخ بیهقی ). رجوع به وزر شود.
-
وِزر و وَبال
فرهنگ گنجواژه
گناه.