کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خیال باطل
دیکشنری فارسی به عربی
وهم
-
تصور غلط
دیکشنری فارسی به عربی
وهم
-
موهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] muhem در وهماندازنده.
-
Nouvelle Vague
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیواله وهم
-
وهوم
لغتنامه دهخدا
وهوم . [ وُ ] (ع اِ) وُهُم . اوهام . ج ِ وهم (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، به معنی آنچه در دل گذرد، یا گمان و اعتقاد مرجوح . (آنندراج ). رجوع به وَهم شود.
-
رقابت
فرهنگ واژههای سره
چشم وهم چشم
-
eery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اری، ترساننده، وهم اور، گرفته
-
جانس
دیکشنری عربی به فارسی
يکجور وهم جنس کردن
-
موهوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوهوم] mo[w]hum آنچه در وهم وجود دارد و در عالم خارج نیست؛ خیالی.
-
هپروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی به سیاق عربی] [عامیانه] haparut عالم وهم، خیال، و پندار.
-
متوهم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گمان بردن، خیال کردن، خیالاتی شدن، وهمزده شدن، بهوهم افتادن، دچار وهم شدن ۲. ترسیدن، هراسیدن، وهم برداشتن
-
سمراد
لغتنامه دهخدا
سمراد. [س َ ] (اِ) وهم . فکر. خیال . (برهان ). وهم . اندیشه . (آنندراج ). گمان . پندار. چیز موهوم . (ناظم الاطباء).
-
موهمه
لغتنامه دهخدا
موهمه . [ هَِ م َ ] (ع ص ) موهمة: کلمات موهمه ؛ سخنان به وهم افکننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهم و وهم و موهمة شود.
-
موهم
لغتنامه دهخدا
موهم . [ هَِ ] (ع ص ) در وهم و غلط اندازنده و برنده خیال را به چیزی که قصد آن نباشد. (ناظم الاطباء). در وهم و غلطی اندازنده . (غیاث ) (آنندراج ). ایهام کننده . به وهم افکننده : این لغت موهم معنی دیگری نیز هست . (از یادداشت مؤلف ).
-
اوهام
واژگان مترادف و متضاد
احلام، پندارها، خرافات، خیالات، وهم