کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وهره
لغتنامه دهخدا
وهره . [ وَ رَ ] (اِخ ) وهر. نام ولایتی است اما مکان آن معلوم نیست . (از برهان ) (از آنندراج ). رجوع به وهر شود.
-
جستوجو در متن
-
ابویعقوب
لغتنامه دهخدا
ابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) یوسف بن ایوب بن یوسف بن وهرة الهمدانی . رجوع به یوسف ... شود.
-
وهری
لغتنامه دهخدا
وهری . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به وهر، و آن نام ولایتی است . (برهان ) : کشانی و شکنی و وهری سپاه دگرگونه جوشن دگرگون کلاه . فردوسی .کشانی و چینی و وهری نماندکه منشور شمشیر رستم نخواند. فردوسی .رجوع به وهر و وهره شود.
-
بوزنجرد
لغتنامه دهخدا
بوزنجرد. [ زَ ج ِ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء همدان در یک منزلی و آن طرف ساوه است و از آنجا است : ابویعقوب یوسف بن ایوب بن یوسف بن حسن بن وهرة همدانی بوزنجردی . (از لباب الانساب ) (از معجم البلدان ).
-
وهر
لغتنامه دهخدا
وهر. [ وَ ] (اِخ ) نام ولایتی است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). وهره . ظاهراً نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه ٔ فردوسی : چغانی و شکنی و چینی و وهراز این کینه در دل ندارند بهر. فردوسی .ز چین و ز سقلاب و از هند و وهرهمه گنج داران گیرنده شهر.فردوسی...