کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وهرام
/vahrām/
معنی
= بهرام
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وهرام
لغتنامه دهخدا
وهرام . [وَ ] (اِخ ) صورتی از بهرام . رجوع به بهرام و کتاب مزدیسنا و نیز رجوع به ایران در زمان ساسانیان شود.
-
وهرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vahrām] (نجوم) [قدیمی] vahrām = بهرام
-
جستوجو در متن
-
بهرام
لغتنامه دهخدا
بهرام . [ ب َ ] (اِخ ) وهرام (پهلوی ). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرتیرهرمزد
لغتنامه دهخدا
کرتیرهرمزد. [ ک َ هَُ م َ ] (اِخ ) موبد کرتیر هرمزد، صاحب کتیبه ای است در نقش رجب . در این کتیبه از پارسائی خود و خدماتی که به کشور ایران در عهد شاپور اول و هرمزد اول و وهرام اول و وهرام دوم نموده شرحی بیان کرده است . کتیبه ٔ دیگری از او در بالای نقش...
-
گشنسب آذار
لغتنامه دهخدا
گشنسب آذار.[ گ ُ ن َ ] (اِخ ) از جمله ٔ رجالی که قبل از جلوس وهرام پنجم به مقام واستریوشان سالار رسیده است . رجوع به ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 129 و 143 شود.
-
سابور
لغتنامه دهخدا
سابور. (اِخ ) ابن بهرام (شاهپور پسر وهرام ) در زمان قباد اول (487 -498 م .) سپاهبد سواد بین النهرین بوده است . (نهایه ص 226 بنقل کریستنسن چ 2 ص 151). رجوع به شاپور شود.
-
کاروس
لغتنامه دهخدا
کاروس . (اِخ ) امپراطور روم که امپراطوری او پس از قتل «پروبوس » توسط سربازان اعلام گردید وی جهانداری فعال و مجرب بودو از سال 282 تا 283 م . حکومت کرد. کریستن سن نویسد:در زمان سلطنت وهرام دوم (293 - 276 م .) پسر وهرام اول مجدداً جنگ ایران و روم درگرفت...
-
واران
لغتنامه دهخدا
واران . (اِخ ) نامی که مورخان یونان به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده است میداده اند. (قاموس الاعلام ترکی ). کلمه ٔ بهرام در اوستا ورثرغن [ وَ رِ غ َ ن َ] بوده است که در پهلوی ورهران شده و بعدها بصورت وهرام و سپس بهرام درآمده و واران صورتی از آ...
-
خسرو پرویز
لغتنامه دهخدا
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار به آذربایجان بود و چون بشاهی رسید شتابان به تیسفون رفت و در سال 590 م ...
-
کرمان شاه
لغتنامه دهخدا
کرمان شاه . [ ک ِ ](اِخ ) لقب بهرام بن شاپور بود. در ترجمه ٔ طبری آمده بهرام بن شاپور را کرمانشاه خواندند، زیرا که شاپور او را پادشاهی کرمان داده بود و به کودکی آنجا فرستاده بود. ابن بلخی می نویسد: بهرام بن شاپور ذی الاکتاف را از بهر آن کرمانشاه گفتن...
-
نرسی
لغتنامه دهخدا
نرسی . [ ن َ ] (اِخ ) در اوستا: نَئی ریوسَن (گ َ)هه ، پارسی میانه : نرساه ، فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی ، و او پیک اهورمزداست . در پهلوی : «نئی ریوسنگ » . همین کلمه است که در فارسی تبدیل به نرسی شده است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). |...
-
چوبین
لغتنامه دهخدا
چوبین . (اِخ ) بهرام یا وهرام لقب بهرام ششم سردار هرمزچهارم پادشاه ساسانیست که از مردم ری و پسر وهرام گشنسب و از دودمان بزرگ مهران بود. فرماندهی توانا بود و محبوب لشکریان و پر از کبر و ادعا و از این جهت شباهتی به بزرگان عهد ملوک الطوایفی قدیم داشت . ...
-
هپتالیان
لغتنامه دهخدا
هپتالیان . [ هَِ ] (اِخ ) هفتالیان . قومی بودند که از ایالت کانسوی چین به حدود تخارستان هجوم آوردند. پیروز پادشاه ساسانی که تازه از قلع و قمع کردن کیداریان پرداخته بود، به دفع آنان قیام کرد. اما مغلوب و اسیر شدو بناچار شهر طالقان را که قبل از غلبه ٔ ...
-
بهرام گور
لغتنامه دهخدا
بهرام گور. [ ب َ م ِ ] (اِخ ) بهرام پنجم یا وهرام . شاهنشاه ایران از سلسله ٔ ساسانیان پسر و جانشین یزدگرد اول . پس از فوت یزدگرد بزرگان ایران شاهزاده ای را بنام خسرو بر تخت نشانیدند اما منذربن نعمان امیر حیره که سرپرست بهرام بود او را یاری کرد و قوای...