کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وهدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وهد
لغتنامه دهخدا
وهد. [ وَ ] (ع اِ) وهدة. زمین پست و هموار. زمین نشیب . (مهذب الاسماء). ج ، وِهاد، وِهدان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مغاک در زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ج ِ وهدة.
-
نخفة
لغتنامه دهخدا
نخفة. [ ن َ ف َ ] (ع اِ) پاره ٔ زمین پست و هموار بر سر کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وهده ٔ در سر کوه . (از اقرب الموارد). زمین پست و هموار دور کوه . (ناظم الاطباء).
-
وهطة
لغتنامه دهخدا
وهطة. [ وَ طَ ] (ع اِ) زمین پست مغاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این لغتی است در وهدة. (اقرب الموارد). ج ، وَهْط، وِهاط. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
غوطة
لغتنامه دهخدا
غوطة. [ غ َ طَ ] (ع اِ) زمین پست هموار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین پست و گودال . وهدة. || اسم مرت از غَوط است . (از اقرب الموارد). رجوع به غَوط در معنای مصدری شود. به معانی کندن ، درآمدن در چیزی ، غایب و ناپدید شدن ، و فرورفتن در آب .
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ ب َ ] (ع اِ) زمین پست هموار. || گروه مردمان . || نیزه ٔ دراز یا نیزه ٔ لرزان . || بیشه ٔ درختان انبوه و درهم پیچیده ، یقال : لیث غابة. ج ، غاب و غابات . اَجَمه . مرغزار. نیزار.نیستان . (منتهی الارب ). و در معجم البلدان آرد، هوازنی گفته است : ...
-
تقعیر
لغتنامه دهخدا
تقعیر. [ ت َ ] (ع مص ) دور درشدن در سخن . (زوزنی ). به مغ فروشدن . || لب پیچیدن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به اقصای دهن سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)،یقال : قعر فی الکلام ؛ ای تشدق . ...
-
حجرالخوارزمی
لغتنامه دهخدا
حجرالخوارزمی . [ ح َ ج َ رُل ْ خوا / خا رَ ] (ع اِ مرکب ) بیرونی در کتاب الجماهر در ذیل ذکر الماس گوید: و حمل الینا من نواحی اسفینقان او السریقان فی حدود نسا احجار فی شکل الشعیرات بعینها و قدها، و یری فی بعضها مثلثات کمثلثات الالماس ... و اظن هناک ظن...
-
ارم ذات العماد
لغتنامه دهخدا
ارم ذات العماد. [ اِ رَ م ِ تِل ْ ع ِ ] (اِخ ) دمشق یا اسکندریه و یا موضعی بفارس . (منتهی الأرب ). و آن ارم عاد است گاه غیر مضاف و گاه مضاف آید چنانکه در قرآن مجید آمده ((الم تر کیف فعل ربک بعاد، ارم ذات العماد)). (قرآن 7/89). بعضی گویند سرزمینی بود...
-
زخ
لغتنامه دهخدا
زخ . [ زَخ خ ] (ع مص ) این کلمه ریشه ای است صحیح که معنی دور افکندن و چیزی را از خود جدا کردن دهد. (از مقاییس اللغة ج 3 ص 7). معنی اصلی این ماده دفع و افکندن است . (از متن اللغة). دفع. (الدرالنثیر سیوطی ). ابن درید گوید: هر گونه دفع را زخ گویند. (از ...
-
غار
لغتنامه دهخدا
غار. (ع اِ) سوراخ در کوه . (دهار). دره و شکاف کوه . (برهان ) (دستور اللغة). سوراخ کوه . (مهذب الاسماء). سمج که در کوه باشد. شکاف کوه که به خانه مانند باشد. شکاف عمیق در کوه به سوی پستی . سوراخ زمین و یا گود بزرگ که در آن جانور وحشی جای گیرد. سوراخی ک...