کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونه آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ونه آباد
لغتنامه دهخدا
ونه آباد. [ وَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 3500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر، دارای 504 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
واژههای مشابه
-
ونه بن
لغتنامه دهخدا
ونه بن . [ وَ ن َب ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ونه در
لغتنامه دهخدا
ونه در. [ وَ ن َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه ، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
رى وَنّه
لهجه و گویش بختیاری
rivanna روبنده، پیچک.
-
جستوجو در متن
-
حبش آباد
لغتنامه دهخدا
حبش آباد. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا، بخش اردکان شهرستان شیراز پنجاه ونه هزارگزی جنوب خاوری اردکان . کنار راه فرعی زرقان به بیضا. جلگه معتدل مالاریائی . سکنه 92 تن شیعه مذهب . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات و چغندر، تریاک . شغل ا...
-
عبدال آباد
لغتنامه دهخدا
عبدال آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین . واقع در 30هزارگزی باختر آبیک ونه هزارگزی راه عمومی و هوای آن معتدل است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ، چغندرقند، پنبه و جالیزکاری است شغل ...
-
دربان
لغتنامه دهخدا
دربان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: در، باب + بان ، پسوند حفاظت ) حارس . حافظ.نگهبان در. قاپوچی . (ناظم الاطباء). نگاهدارنده ٔ در. (از منتهی الارب ). آذِن . بَوّاب . (دهار). تَرّاع . حاجِب . حَدّاد. (منتهی الارب ). رزوبان . فَیْتَق . (منتهی الارب...
-
پروردن
لغتنامه دهخدا
پروردن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروراندن . پروریدن . پرورانیدن . پرورش کردن . پرورش دادن .تنبیت . تربیت کردن . رب ّ. تربیت . (تاج المصادر بیهقی ). ترشیح . (تاج المصادر). تأدیب . تعلیم کردن . آموختن . فرهنجیدن . بزرگ کردن . بار آوردن (چنانکه طفلی را) ...
-
عباس اول
لغتنامه دهخدا
عباس اول . [ ع َب ْ با س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (شاه ...) معروف به شاه عباس کبیر،فرزند سلطان محمد صفوی معروف به خدابنده فرزند بزرگ شاه طهماسب اول و نواده ٔ شاه اسماعیل اول ، سرسلسله ٔخاندان صفوی است . مادر وی خیر النساء بیگم دختر میرعبداﷲخان والی مازندرا...
-
گنجه
لغتنامه دهخدا
گنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است از ولایات اران در اواخر آذربایجان منسوب بدانجا را گنجوی گویند. (انجمن آرا). شهری است [ به...
-
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی . [ اَ ح َ ف َ ی ِ اِ ی ِغ َ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آورده است که : در این روزگار که تاریخ اینجا رسانیده بودم ما را صحبت افتاد با استاد بوحنیفه ٔ اسکافی و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار اما چون وی را ...
-
طغرل بیک
لغتنامه دهخدا
طغرل بیک . [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ ) (طغرل اول ) محمدبن میکائیل بن سلجوق بن دقاق ، ملقب به رکن الدین و الدوله ، المکنی به ابوطالب (429 تا 455 هَ . ق .). درراحةالصدور آورده که : در شهور سنه ٔ اربع و عشرین و اربعمائة سلطنت آغاز کرد و سیر حمیده ٔ ملوک پ...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان میدانست مخالفت داشت ، پس از فوت اباقا، امرا و شاهزادگان مغول برادر او تگودار را بسلطنت بر...