کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ونه
لغتنامه دهخدا
ونه . [ وَ ن َ ] (اِخ ) قریه ای از نسف ، و منسوب به آن را ونجی گویند. (معجم البلدان ).
-
ونه
لغتنامه دهخدا
ونه . [ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ) ونج . قسمی ساز از ذوی الاوتار، یا قسمی سنج یا عود یا مزمر. (فیروزآبادی ). رجوع به ونج شود.
-
واژههای مشابه
-
ونه آباد
لغتنامه دهخدا
ونه آباد. [ وَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 3500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر، دارای 504 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ونه بن
لغتنامه دهخدا
ونه بن . [ وَ ن َب ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل . سکنه ٔ آن 210 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ونه در
لغتنامه دهخدا
ونه در. [ وَ ن َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه ، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
رى وَنّه
لهجه و گویش بختیاری
rivanna روبنده، پیچک.
-
جستوجو در متن
-
سی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sīh] (ریاضی) si عدد ۳۰؛ بعد از بیستونه؛ سهبرابر ده.
-
لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ
فرهنگ واژگان قرآن
نمي دانستي (ونه مي توانستي بداني)
-
پنجاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵāh] (ریاضی) panjāh عدد بعد از چهلونه، یا عدد مرکب از پنج ده تا؛ «۵۰ ».
-
ونج
لغتنامه دهخدا
ونج . [ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب ونه . روستایی است از نسف . (معجم البلدان ).
-
طور
لغتنامه دهخدا
طور. (اِخ ) سوره ٔ پنجاه ودومین از قرآن کریم ، مکیه و آن چهل ونه آیت است ، پس از ذاریات و پیش از نجم .
-
هفت و نه
لغتنامه دهخدا
هفت و نه . [ هََ ت ُ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) هفت نه . مراد هفت قلم آرایش زنان است : هفت ونه این صنم عشوه بازطفل فریب آمد و برنانواز.امیرخسرو.
-
بیست و هشت
لغتنامه دهخدا
بیست و هشت . [ ت ُ هََ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ هشت . شماره ٔ بعد از بیست وهفت و قبل از بیست ونه . ثمانیة و عشرون .