کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ومیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ومیض
لغتنامه دهخدا
ومیض . [ وَ ] (ع مص ) ومض . ومضان . درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). درخشیدن بخنوه . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ومض و ومضان شود.
-
واژههای مشابه
-
وميض
دیکشنری عربی به فارسی
تلا لو , تاباندن , نور ضعيف , پرتو اني , سوسو , تظاهر موقتي , نور دادن , سوسو زدن , روشنايي ضعيف , نور کم , درک اندک , خرده , تکه , کور کوري کردن , با روشنايي ضعيف تابيدن , چشمک زدن (بويژه در مورد ستارگان) , برق زدن ياتکان تکان خوردن , چشمک , بارقه ,...
-
جستوجو در متن
-
تاباندن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
نور ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
پرتو انی
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
تظاهر موقتی
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
نور دادن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
روشنایی ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
نور کم
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
درک اندک
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
کور کوری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
با روشنایی ضعیف تابیدن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
چشمک زدن (بویژه در مورد ستارگان)
دیکشنری فارسی به عربی
وميض