کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ول شدن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - رها شدن . 2 - افتادن چیزی از دست . 3 - سقوط کس یا چیزی .
-
ول چر
فرهنگ فارسی معین
(وِ چَ) (ص فا.) (عا.) = ول چرنده : شخص بی باعث و بانی و افسار سرخود.
-
ول خرج
فرهنگ فارسی معین
(وِ. خَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) (عا.) آن که پول خود را بیهوده خرج کند، مسرف .
-
دره ول
لغتنامه دهخدا
دره ول . [ دَ رِ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان ایوه بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 58هزارگزی باختر ایذه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ول خندیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ضحکة
-
وِل گو
لهجه و گویش تهرانی
یاوه گو
-
ول گوئی
لهجه و گویش تهرانی
یاوه گویی
-
ول معطل
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان ،علاف
-
وِل، ولو
لهجه و گویش تهرانی
پخش :صبح تاشب تو کوچه ول (ولو) است.
-
وِل آویدن
لهجه و گویش بختیاری
vel âvidan ول شدن، رها شدن.
-
ول هاکن
واژهنامه آزاد
رهایم کن
-
ای ول
واژهنامه آزاد
وَ - آفرین در زبان عامیانه
-
payout
ولشدگی کمربند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] افزایش طول کمربند ایمنی به دلیل درست عمل نکردن قفل آن در هنگام بروز سانحه
-
شل و ول
فرهنگ فارسی معین
(شُ لُ وِ) (ص مر.) (عا.) 1 - سست و وارفته . 2 - آشفته ، پریشان .
-
دم سه ول
لغتنامه دهخدا
دم سه ول . [ دَ س ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است . ساکنان از طایفه ٔ بویراحمدند. این ده را دم چنار نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).