کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولکن
/valāken/
معنی
= لکن: ◻︎ لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد: ۳۴۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولکن
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی: ولکنَّ] [قدیمی] valāken = لکن: ◻︎ لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد: ۳۴۰).
-
واژههای همآوا
-
ول کن
لغتنامه دهخدا
ول کن . [ وِ ک ُ ] (نف مرکب ) در تداول ، ول کننده . رهاکننده . || دست بردارنده .- ول کن معامله نبودن ؛ در تداول ، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن . دنباله ٔ کاری را رها نکردن . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
جستوجو در متن
-
لعف
لغتنامه دهخدا
لعف . [ ] (ع مص ) رجوع به کلمه ٔ لعف در دزی شود : فلو کنت ُ بالارض الفضاء لعفتهاولکن اتت ابوابه من ورائیا.
-
پیونیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] peyvanidan پیوند دادن؛ پیوند کردن: ◻︎ درخت آسان توان از بن بریدن / ولکن باز نتوان پیونیدن (فخرالدیناسعد: لغتنامه: پیونیدن).
-
شُّقَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
پرمشقّت و سختي (در عبارت "وَلَـکِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلشُّقَّةُ "منظور ،راه طولاني و پرمشقت تا ميدان نبرد تبوک مي باشد)
-
پیونیدن
لغتنامه دهخدا
پیونیدن . [ پ َ/ پ ِ وَ دَ ] (مص ) پیوستن . پیوند کردن : درخت آسان توان از بن بریدن ولکن باز نتوان پیونیدن .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
-
شاجردی
لغتنامه دهخدا
شاجردی . [ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب شاگردی . متعلم . شاقردی : وما کنت شاجردی ولکن حسبتی اذا مسحل سدی لی القول انطق .اعشی .
-
ببساویدن
لغتنامه دهخدا
ببساویدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) تماس کردن . ببساوش : آب و روغن که اندر جام کنی با یکدیگر نیامیزد ولکن ببساوند بر سطح میان ایشان . (از التفهیم بیرونی ).
-
عائلة
لغتنامه دهخدا
عائلة. [ ءِ ل َ ] (ع ص ، اِ) سیرت دشوار. (منتهی الارب ). || (از: عیل ) عائلة الرجل ، اهل بیت او. عَیِّل . در اقرب الموارد آرد: و قیاساًدرست است ولکن برنخوردم بدان . (از اقرب الموارد).
-
غیاظ
لغتنامه دهخدا
غیاظ. [ غ َی ْ یا ] (ع ص ) بسیار غیظآرنده . بسیار خشمناک . صیغه ٔ مبالغه از غیظ. حضین بن منذر گوید : و سمیت غیاظاً و لست بغائظعدواً ولکن للصدیق تغیظ. (از لسان العرب ذیل غیظ).
-
لقحة
لغتنامه دهخدا
لقحة. [ ل َ ح َ ] (ع اِ) یک بار لقح . || الناقة الحلوب الغزیرة اللبن و لایوصف به ولکن یقال : هذه لقحة فلان . ج ، لقح ، لقاح . (اقرب الموارد).
-
قَرِينُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
همراهش (در عبارت " قَالَ قَرِينُهُ هَـٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ "منظور فرشته همراهش مي باشدو در عبارت"قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَکِن کَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ " منظور شيطان است)
-
ارقانیا
لغتنامه دهخدا
ارقانیا. [ اِ ] (اِخ ) نام بحر خزر. بحر آبسکون . بحر جرجان . دریای مازندران . و ارسطاطالیس آنرا ارقانیا نامیده . (معجم البلدان از ابوریحان ) (تاج العروس از ابوریحان ): ولکن اشتهاره عندنا بالخزر و عندالاوائل بجرجان و سماه بطلمیوس بحر ارقانیا. (التفهیم...