کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولو بلغ ما بلغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولو بلغ ما بلغ
واژهنامه آزاد
اتمام حجت ،تقیه و سکوت در برابر ظلم جایز نیست و اظهار حقایق واجب.
-
واژههای مشابه
-
ولو شدن
لغتنامه دهخدا
ولو شدن . [ وِ ل َ / لُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاشیده شدن .پراکنده شدن . متفرق شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نقش بر زمین شدن : فلان روی زمین ولو شد.
-
ولو کردن
لغتنامه دهخدا
ولو کردن . [ وِ ل َ / لُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) متفرق کردن . از هم پاشیدن . پراکندن . پخش کردن . پاشیدن روی زمین .
-
ولو شدن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. شُ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - پخش و پلا شدن . 2 - نقش بر زمین شدن .
-
ولو ان
دیکشنری عربی به فارسی
اگرچه , گرچه , هرچند , بااينکه , بهرحال , باوجود ان , بهرجهت , هرچند با اينکه , باوجوداينکه , ولو , ولي
-
ولو انه
دیکشنری عربی به فارسی
اگرچه , ولواينکه
-
وِل، ولو
لهجه و گویش تهرانی
پخش :صبح تاشب تو کوچه ول (ولو) است.
-
بساط ولو بودن/کردن
لهجه و گویش تهرانی
پهن بودن بساط
-
وِلو،()شدن/کردن
لهجه و گویش تهرانی
پراکنده، فله/پخش شدن،راحت نشستن/پهن کردن .
-
جستوجو در متن
-
بلغ
لغتنامه دهخدا
بلغ. [ ب ِ ] (ع ص ) مردبلیغ. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بلغ شود. || أحمق بلغ، به معنای احمق بَلغ است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بَلغ شود. || رجل بلغ مِلغ؛ مرد خبیث فرومایه ٔ بدزبان . (منتهی الارب ). خبیث . (اقرب...
-
بلغ
لغتنامه دهخدا
بلغ. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) مرد بلیغ. (منتهی الارب ). بَلغ و بُلغ. رجوع به بَلغ شود.
-
بلغ
لغتنامه دهخدا
بلغ. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بُلغة. (منتهی الارب ). رجوع به بلغة شود.
-
بَلَغَ
فرهنگ واژگان قرآن
رسيد