کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولوله
/velvele/
معنی
۱. سروصدای بسیار؛ شلوغی.
۲. فتنه؛ آشوب: در شهر ولولهای بهپا شده بود.
۳. [قدیمی] بحث و سخن پیرامون چیزی؛ شایعه.
۴. [قدیمی] ترس و وحشت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشوب، جوشوخروش، جیغوداد، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غوغا، فریاد، همهمه، هنگامه، هیاهو ≠ سکوت
فعل
بن گذشته: ولوله کرد
بن حال: ولوله کن
دیکشنری
Babel, brouhaha, flurry
-
جستوجوی دقیق
-
ولوله
واژگان مترادف و متضاد
آشوب، جوشوخروش، جیغوداد، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غوغا، فریاد، همهمه، هنگامه، هیاهو ≠ سکوت
-
ولوله
لغتنامه دهخدا
ولوله . [ وَل ْ وَ ل َ / وِل ْ وِ ل ِ ] (از ع ، اِ) جوش و خروش . (غیاث اللغات ). شور و آشوب و غوغا. (برهان ) (غیاث اللغات ). بانگ و فریاد. (غیاث اللغات ) (صراح اللغة) : خوشا نبیدغارجی با دوستان یکدله گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله . شاکر بخ...
-
ولوله
فرهنگ فارسی معین
(وَ وَ لِ) [ ع . ولولة ] 1 - (اِ.) جوش و خروش ، شور و غوغا. 2 - (مص ل .)بانگ و فریاد کردن .
-
ولوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وَلوَلَة] velvele ۱. سروصدای بسیار؛ شلوغی.۲. فتنه؛ آشوب: در شهر ولولهای بهپا شده بود.۳. [قدیمی] بحث و سخن پیرامون چیزی؛ شایعه.۴. [قدیمی] ترس و وحشت.
-
واژههای مشابه
-
ولولة
لغتنامه دهخدا
ولولة. [ وَل ْ وَ ل َ ] (ع مص ) بانگ کردن کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ و فریاد کردن زن . (منتهی الارب ). بانگ و فریاد کردن زن به ویل . (اقرب الموارد). واویلا گفتن . (غیاث اللغات ) (برهان ).
-
ولوله انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) (عا.) 1 - ایجاد شور و غوغا و سر و صدا و جار و جنجال . 2 - آشوب به پا کردن .
-
جستوجو در متن
-
valleylet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولوله
-
وِلوِلین
لهجه و گویش تهرانی
ولوله
-
reverberations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازتاب، طنین، ولوله
-
reverberation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازتاب، طنین، ولوله
-
جیغوداد
واژگان مترادف و متضاد
دادوفریاد، عربده، غریو، فریاد، ولوله، همهمه
-
دادوبیداد
واژگان مترادف و متضاد
جیغ، خروش، دادوفریاد، شیون، غریو، غوغا، فریاد، قیلوقال، ولوله
-
همهمه
واژگان مترادف و متضاد
المشنگه، جنجال، سروصدا، غلغله، غوغا، ولوله، هنگامه، هیاهو