کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولنگار
/vele(a)ngār/
معنی
بیقید؛ بیپروا؛ بیبندوبار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدردنخور، بیبندوبار، بیتربیت، سهلانگار، شلخته، ولو، ویلان، هرزه
دیکشنری
derelict, careless, frowzy, libertine, loose, remiss, sloppy, sloven, slovenly
-
جستوجوی دقیق
-
ولنگار
واژگان مترادف و متضاد
بدردنخور، بیبندوبار، بیتربیت، سهلانگار، شلخته، ولو، ویلان، هرزه
-
ولنگار
لغتنامه دهخدا
ولنگار. [ وِ ل ِ ] (نف مرکب ، ص مرکب ) (از: ول + انگار) در تداول ، لاابالی . بی قید. بی تربیت . هرزه . ویلان .
-
ولنگار
فرهنگ فارسی معین
(وِ لِ) (ص .) بی بند و بار، بی قید.
-
ولنگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ولانگار› [عامیانه] vele(a)ngār بیقید؛ بیپروا؛ بیبندوبار.
-
جستوجو در متن
-
لفت
واژهنامه آزاد
(اصفهان روستای هاردنگ) لِفت؛ بدکاره، لَوَند، ولنگار.
-
سهلانگار
واژگان مترادف و متضاد
آسانگیر، بیمبالات، سهلگیر، مسامح، مسامحهکار، ، لاابالی، لاقید، ولنگار ≠ سختگیر، سور
-
شلخته
واژگان مترادف و متضاد
بیبندوبار، بینظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم، ولنگار، یالانچی ≠ مرتب، منظم
-
بیبندوبار
واژگان مترادف و متضاد
بیقید، شلخته، لاابالی، لاقید، ولنگار، یالانچی ≠ مرتب، منضبط، منظم
-
بهدردنخور
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشغال، بنجل ۲. ولنگار ≠ بهدردخور، بهدردبخور، مفید
-
ویلان
واژگان مترادف و متضاد
آواره، بیتربیت، سرگردان، گمراه، گمگشته، متحیر، ول، ولنگار، هرزه
-
ولو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیکاره، رها، سرگردان، ول، ولگرد، ولنگار ۲. پاشیده، پراکنده، متلاشی
-
ولنگاری
لغتنامه دهخدا
ولنگاری . [ وِ ل ِ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل ولنگار. لاابالیگری . سهل انگاری . بی قیدی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مداهنه کار
لغتنامه دهخدا
مداهنه کار. [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) خوشامدگو. چاپلوس . ریاکار. || سهل انگار. ولنگار.
-
سگ لاسی
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای هاردنگ) ماده؛ در اصطلاح یک فحش است، به معنای زنان ولنگار، زنان لَوَند.