کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولایتی خط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولایتی خط
لغتنامه دهخدا
ولایتی خط. [ وَ / وِ ی َ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) خط نستعلیق . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
هم ولایتی
لغتنامه دهخدا
هم ولایتی . [ هََ وِ ی َ] (ص مرکب ) دو نفر که اهل یک ولایت باشند. همشهری . در این ترکیب و نیز در ترکیب همشهری ، یاء نسبت زائد است ، زیرا در صفات مرکب با لفظ «هم »، معمولاً بعد از «هم » اسم یا کلمه ای که دارای معنی اسمی باشد می آید.
-
زبان ولایتی
لغتنامه دهخدا
زبان ولایتی .[ زَ ن ِ وَ / وِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبانی که مخصوص یک ولایت یا ایالت باشد مثل زبان گیلان و زبان مازندران . (فرهنگ نظام ). رجوع به زبان محلی شود.
-
هم ولایتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی. فارسی] hamvelāyati ۱. دو یا چند تن که اهل یک ولایت باشند.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] اهل یک ولایت بودن.
-
جستوجو در متن
-
فرغانی
لغتنامه دهخدا
فرغانی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب است به فرغانه که ولایتی است در پشت چاچ . (سمعانی ). منسوب به فرغانه ٔ ماوراءالنهر. (یادداشت به خط مؤلف ). || منسوب به فرغان از قرای فارس . (سمعانی ).
-
مافارقین
لغتنامه دهخدا
مافارقین . [ رِ ] (اِخ ) نام ولایتی است . (آنندراج ) (غیاث ). میافارقین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کوس فیروزی چنان کوبد به صحرای حلب کاوفتد آواز او در آمد و مافارقین . امیرمعزی .سالار پیر کرده به مافارقین سفرسالار شام نیز ورا در ضمان شده . خاقان...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) غرجستان و آن ولایتی است مشهور از خراسان . (برهان قاطع). ولایتی است در خراسان . (صحاح الفرس ). نام ولایتی است از خراسان و در غربی غور و شرقی هرات واقع است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام ولایتی است در حوالی خراسان چنانکه می گوی...
-
مایدشت
لغتنامه دهخدا
مایدشت . [ دَ ] (اِخ ) قلعه و شهری است از نواحی خانقین . (از معجم البلدان ). قلعه و قریه ای باشد به نزدیکی خانقین . (مراصد الاطلاع ). ولایتی است قریب پنجاه پاره دیه بود و در صحرایی واقع است که متصل میدان بزرگ است و علفزارهای در غایت خوب است و هوایی م...
-
کلخید
لغتنامه دهخدا
کلخید. [ ک ُ ] (اِخ ) ولایتی بوده است در قسمت غربی قفقازیه در کنار دریای سیاه .لازستان قرون بعد. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 831).گرجستان غربی امروز. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 660 و184). لازیکا. نام ناحیتی بوده است در ساحل شرقی دریای سیاه . (یادداشت...
-
طبس گیلکی
لغتنامه دهخدا
طبس گیلکی . [ طَ ب َ س ِ ل َ ] (اِخ ) طبس تمر. شهری است کوچک و از اقلیم سوم است . طولش از جزائر خالدات ، صب ط، وعرض از خط استوا لط، در هفت روزه ٔ راه یزد است . هوایش گرم است بغایت ، خرما و ترنج و نارنج بسیار است ، ودر خراسان غیر از آن جای دیگر نیست ....
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (زبان و خط...) زبان پهلوی . زبان پهلو یا پهله ،پارت ، پرثوه ، پهلوانی . زبان متداول دوره ٔ اشکانیان و ساسانیان . فارسی میانه و آن میان فرس باستانی و فرس امروزی جای دارد. این زبان را فرس متوسط نیز گویند. زبان مردم پارت ؛ پار...
-
ملیح
لغتنامه دهخدا
ملیح . [ م َ ] (ع ص ) رجل ملیح ؛ مردی شیرین . ج ، مِلاح ، اَملاح . (مهذب الاسماء). مرد خوب صورت . (ناظم الاطباء). خوب صورت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارای ملاحت . تأنیث آن ملیحة. ج ، ملاح ، املاح . (از اقرب الموارد). || قبره . کاکلی . (از دزی ج 1...
-
مفصل
لغتنامه دهخدا
مفصل . [ م ُ ف َص ْ ص َ ] (ع ص ) تفصیل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشروح . مقابل مجمل و مختصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسختی که تلک ... مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 405).مفصل صورت جسم است و مجمل ص...