کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولایات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولایات
/ve(a)lāyāt/
معنی
= ولایت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولایات
لغتنامه دهخدا
ولایات . [ وَ / وِ ] (ع اِ) ج ِ ولایة (ولایت ). (اقرب الموارد). رجوع به ولایة و ولایت شود.- ولایات ثلاث ؛ ملایر و نهاوند و تویسرکان . (جغرافیای غرب کیهان ).
-
ولایات
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ولایت .
-
ولایات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ولایت] ve(a)lāyāt = ولایت
-
جستوجو در متن
-
نابها
لغتنامه دهخدا
نابها. (اِخ ) یکی از ولایات هند است .
-
بلوگ گردشی
لهجه و گویش تهرانی
سر زدن شاه به ولایات
-
خوارزم و بلخ
فرهنگ گنجواژه
ولایات ایران باستان.
-
heptarchies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هپارتاریسم، حکومت هفت نفری، ولایات هفتگانه
-
بلاد
واژگان مترادف و متضاد
بلدان، بلدها، دیارها، شهرها، مداین، مدینهها، ولایات، ولایتها، قراء، سرزمینها
-
ممالک
واژگان مترادف و متضاد
۱. مملکتها، کشورها ۲. ایالات، ایالتها ۳. ولایات، ولایتها
-
الدانبورگ
لغتنامه دهخدا
الدانبورگ . [ اُ دام ْ ] (اِخ ) یکی از ولایات آلمان شمالی . رجوع به الدنبورگ شود.
-
عاشوری
لغتنامه دهخدا
عاشوری . (اِ) نام آشی که در کرمان و بعضی ولایات دیگر به نذر در روز عاشورا پزند و هر نوع حبوب در آن ریزند. (یادداشت مؤلف ).
-
نعیبة
لغتنامه دهخدا
نعیبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) مالیاتی که در مراکش از ولایات مختلفه به خزانه ٔ پادشاه آن مملکت تحویل می شود. (ناظم الاطباء).
-
ولایت
فرهنگ فارسی معین
(وَ یَ) [ ع . ولایة ] (اِ.)1 - بخش هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن ها فرمانروایی کند. 2 - شهرستان . ج . ولایات .
-
تترانی
لغتنامه دهخدا
تترانی . [ ت ُ ] (اِخ ) یکی از ولایات آسیای صغیر در زمان پادشاهی اردشیر دوم . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1099 شود.