کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاد
دیکشنری فارسی به عربی
ابن , ولادة
-
زایمان
دیکشنری فارسی به عربی
فضلات , ولادة
-
پیدایش
دیکشنری فارسی به عربی
بناء تحتي , ظهور , ولادة
-
مولد
لغتنامه دهخدا
مولد. [ م َ ل ِ ] (ع مص ) ولاد. ولادة. الادة. (ناظم الاطباء). ولادت . زادن . و رجوع به ولادة شود.
-
اغاز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابدا , اسرع , افتتح , مستهل , ولادة
-
اغاز
دیکشنری فارسی به عربی
استهلال , بدء , بداية , تاليف , فجر , مهرب , ولادة
-
ولادت
فرهنگ فارسی معین
(وِ دَ) [ ع . ولادة ] (اِ.) 1 - زایش ، زاییدگی . 2 - زمان به دنیا آمدن .
-
ولاد
لغتنامه دهخدا
ولاد. [ وِ ] (ع مص ) وِلادة. اِلادة. لِدَة. مولد. ولادت . زادن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).وضع حمل کردن . (اقرب الموارد). زاییدن : کارت این بوده ست از وقت ولادصید مردم کردن از دام وداد. مولوی .ازبرای دفع تهمت در ولادکه نزاده ست از ز...
-
ولادت
لغتنامه دهخدا
ولادت . [ وِ دَ ] (ع مص ) ولادة. زادن . وضع حمل کردن . زائیدن . (غیاث اللغات ) : با مسیحی که به تعلیم ودوددر ولادت ناطق آمد در وجود. مولوی .زنان باردار ای مرد هشیاراگر وقت ولادت مار زاینداز آن بهتر به نزدیک خردمندکه فرزندان ناهموار زایند.سعدی (گلستان...
-
ابن زیدون
لغتنامه دهخدا
ابن زیدون . [ اِ ن ُ زَ ] (اِخ ) ابوالولید احمدبن غالب بن زیدون قرطبی . او شاعری مشهور است . در صغر سن از پدر یتیم ماند و بجهد خویش درادب و شعر براعت یافت . در جوانی عاشق دختری ولاده نام گشت و ولاده را عاشقی دیگر موسوم به ابن عبدوس بود که به آزار و ا...
-
زحمة
لغتنامه دهخدا
زحمة. [ زَ م َ ] (ع مص )انبوهی کردن و بدوش بر زدن . (تاج المصادر بیهقی ). در تنگنا افکندن . (از صحاح ) (از معجم الوسیط). فشردن یکدیگر را بعلت کثرت و ضیق محل . رجوع به زحمت ، مزاحمت و ازدحام شود. || آه کشیدن و دم زدن از روی درد بویژه زن بهنگام زاییدن ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...