کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولاد
/velād/
معنی
زاییده شدن؛ ولادت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولاد
لغتنامه دهخدا
ولاد. [ وِ ] (ع مص ) وِلادة. اِلادة. لِدَة. مولد. ولادت . زادن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).وضع حمل کردن . (اقرب الموارد). زاییدن : کارت این بوده ست از وقت ولادصید مردم کردن از دام وداد. مولوی .ازبرای دفع تهمت در ولادکه نزاده ست از ز...
-
ولاد
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ ع . ] (اِمص .) زاییدن ، ولادت .
-
ولاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] velād زاییده شدن؛ ولادت.
-
واژههای مشابه
-
ابن ولاد
لغتنامه دهخدا
ابن ولاد. [ اِ ن ُ وَل ْ لا ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمد مصری . فقیه نحوی . او راست : کتاب المقصور و الممدود و کتاب الانتصار و در آن اقوال سیبویه را تأیید و آراء مبرد راتضعیف کرده . وفات او به سال 332 هَ . ق . بوده است .
-
جستوجو در متن
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن ولاّد. احمدبن محمد. رجوع به ابن ولاد ابوالعباس احمد... شود.
-
ولادت
واژگان مترادف و متضاد
تولد، زایش، زاییدن، مولود، میلاد، ولاد ≠ مرگ
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مصری ، معروف به ابن ولاد، فقیه نحوی ، مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابن ولاد ابوالعباس احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به ابن ولاد شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ولیدبن محمد، معروف بولاد. او از خاندان علم است و یاقوت ذکر و ترجمه ٔ پدر و جد ولاد را در معجم آورده است . و کنیت او ابوالعباس است و چنانکه زبیدی در کتاب خود گوید وفات اوبه سال 302 هَ .ق . بوده است . و گوید: او در نح...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن ولاد نحوی . رجوع به ابن اولاد ابوالعباس احمد... و رجوع به احمد... شود.
-
مولد
لغتنامه دهخدا
مولد. [ م َ ل ِ ] (ع مص ) ولاد. ولادة. الادة. (ناظم الاطباء). ولادت . زادن . و رجوع به ولادة شود.
-
ولادة
لغتنامه دهخدا
ولادة. [ وِ دَ ] (ع مص ) وِلاد. اِلادة. لِدَة. مولد. زادن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). زاییدن . (برهان ). وضع حمل کردن . (اقرب الموارد). ولادت . رجوع به ولادت شود.
-
طلق
لغتنامه دهخدا
طلق . [ طَ ] (ع اِ) درد. || درد زه . درد زادن . (مهذب الاسماء). درد زه که در حین زادن زنان را پیدا میشود. (منتخب اللغات ) : همچنین در طلق آن باد ولادگر نپاید بانگ درد آید که داد. مولوی .آنچه میدانست تا پیدا نکردبر جهان ننهاد رنج طلق و درد.مولوی .