کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولات
/volāt/
معنی
= والی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولات
لغتنامه دهخدا
ولات . [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ والی . (السامی فی الاسامی ). رجوع به ولاة و والی شود.
-
ولات
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ولاة ] (اِ.) جِ. والی .
-
ولات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ولاة، جمعِ والی] [قدیمی] volāt = والی
-
واژههای مشابه
-
وُلات
لهجه و گویش بختیاری
volât دهات، روستاها، منطقه.
-
واژههای همآوا
-
ولاة
لغتنامه دهخدا
ولاة. [ وُ ] (ع ص ، اِ)ولات . ج ِ والی . (اقرب الموارد). رجوع به والی شود.
-
ولعة
لغتنامه دهخدا
ولعة. [ وَ ل َ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ والع، به معنی دروغ گوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ولعة
لغتنامه دهخدا
ولعة. [ وُ ل َ ع َ ] (ع ص ) مرد آزمند به چیزی بی فایده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء).
-
وُلات
لهجه و گویش بختیاری
volât دهات، روستاها، منطقه.
-
جستوجو در متن
-
حکام
فرهنگ فارسی معین
(حُ کّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاکم ؛ فرمانروایان ، ولات ، استانداران .
-
کارینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kārinā) چهارمین سرزمین از سرزمینهای تابعهی پارت که به واسطهی ولات [جمعِ والی] اداره میشدهاند.
-
ولاة
لغتنامه دهخدا
ولاة. [ وُ ] (ع ص ، اِ)ولات . ج ِ والی . (اقرب الموارد). رجوع به والی شود.
-
ابوالحسین سلامی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین سلامی . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) یکی از شیوخ طریقت است و در مائه ٔ چهارم هجری میزیست . او راست : تاریخ ولات خراسان . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 92 شود.